متن چامک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چامک
پنبه کرد زمین
هر چه رشته بود آسمان
مادر شدم
مادرم نشدم
به دیدگان تماشا
دارد غرق می شود دریا
کمی برفی
کمی بارانی
کمی پاییزی
کمی بهاری ست
هوای دلم
رگ هامان کبود
ببار خودکار!
شمعی بیار
برای این شمعدانی ها
دشت تازه ، هوا ناب
دلم اما
پیش انزوای تلخ توست
جزیره!
رودی
برنخاست از بستر
و دریا
تاابد بی خبر
برفم
بی صدا
می بارم
چه خوب بود زمستان
هروقت می رسید
خانه مان گرم می شد
ویرانم
اما هنوز
سایه برگهای تو بر دیوارم
زرد نیست
پیدا نمی شوم
مانند آن درخت درجنگل
خس تنهای کویر
به ز پیچک
که به آغوش خسی می پیچد