تو بخند... جان جهان راپس اراین کنج لب های تو آویخته ام.
تا ابد لطفا برایم بخند تا بگردم دور قلبت بیقرار
تو بخند جان جهان را پس از این کنج لب های تو آویخته ام
لبخندِ تو یعنی زندگی دوباره ی من... پس بخند خوبِ من...
آقایی. .. بخند من عاشق اون خنده هاتم
صدای زندگی میده خنده هات. بخند
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن بخند... گر چه تو با خنده هم غمانگیزی...
ایران زخم دیده ی غمگین، کمی بخند دف می زنم برای تو، با من دمی بخند
کمتر بخند جانم خنده ات دلِ سنگ را عاشق میکند
بخند! آنقدر جانانه که دل تمام ثانیهها شاد شود.. این نهایت مهربانی توست در حق دنیایی که در برابر حجم غمهایمان کم آورده!
هر زمانى که روزگار اشکت را درآورد بگو دنیا فداى سر مادرم و بخند ... که براى غصه هایت جز مادرت، آب در دلِ هیچ کس تکان نمى خورد
بخند... خنده های تو ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است...
من و تو غرق سکوتیم وسخن خاموش است خنده آغازگر راز و نیاز است بخند
لبخند_تو چیزی شبیه ِ عطر نان است قدری بخند ای خندههایت جانِ عاشق
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت بخند جانم! تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای
بخند که صدای زن همیشه بغض و گریه نیست
وقتی حصارِ فاصله ویران نمی شود تنها بخند و خاطره ها را مرور کن
چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند مشکلی گر تو را، راه ببندد تو بخند غصه ها فانی و باقی، همه زنجیر به هم گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند
اونقدر قشنگ بخند! که بقیه برای گریه انداختنت خجالت بکشن
آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند...
بگو،بخند،زندگی کن!
بخند وقتی می خندی میگم غصه رو بی خیالش
عشقم همیشه بخند
بخند حال تو که خوب باشه،دل منم خوش میشه