آخرش روزی بهارِ خنده هامان می رسد... پس بیا با عشق فصل بغض مان را رد کنیم
غم زمانه به پایان نمی رسد،برخیز! به شوق یک نفس تازه در هوای بهار ...
این سان که با هوای تو در خویش رفته ام گویی بهار در نفس ِ مهربان توست
آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد پس بیا با عشق فصل بغضمان را رد کنیم
وقتی تونیستی چه بهاری؟! چه سبزه ای؟! این عید هم مبارک آنها که با تو اند !
پدرم بهار است وقتی می آید گل از گلم می شکفد... روز مبارک پدر خوبم
همه دار و ندار منی . تو همیشه بهار منی . تولدت مبارک عشق فروردین ماهی من
کاش روزی برسد هر که به یارش برسد دل سرما زده ما به بهارش برسد .
آهنگ خوش سه تار تقدیم تو باد آرایش گل های بهار تقدیم تو باد گویند که عشق هدیه پاک خداست این هدیه هزار بار تقدیم تو باد تولدت مبارک
چنگ زدن به گیسوانِ بهار خیالیست در سرِ باغ
آمیخته شد نگاه من با نوروز با هر گل این بهار آتش افروز تا سال دگر دست به دستت باشم صد سبزه گره زدم به یادت امروز
گره 13 از زندگیت بازشود، نغمه عشق به آهنگ دلت سازشود، سوسن و سنبل و مریم همه تقدیم شما، این بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیزدتون مبارک!
دستانم را بگیر تا زودتر از بهار شکوفه دهم تو خودت میدانی گل مریم زیباترین است
زیباییِ این فصل تویی اِسفند که مرا به بهار می رسانی مریم گمار
تبر کشیدی و آخر به جانم افتادی تویی که آمده بودی بهار من بشوی
گیسوان خورشیدیت تاب دهی... بهار میشود
خیالت بود اشکهایم ... بنفشه؛ دامن کبودش را پهن کرده بود لبهایِ بهار می سوخت....
دست اسفند را بگیر رسیدن به بهار بدون دست های تو ممکن نیست...
سوگند میخورم که نباشی بهار نیست
اب میشود/برف/تا دامنههای خانه هم اگر ببارد/دوباره/بنفشههای کنارِپرچین/امدن بهار را/ مژدگانی میدهند.
درخت شمشاد را دوست دارم که سبز وسر پا درون برف به انتظار نشسته است برای بهار
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
زمین در دفترِ خاطراتش نام روزهایی که حالش خوب بود را بهار گذاشت و زیرش با قلمی سبز نوشت : آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار …
سال هم که نو شود از بهار خبری نیست! طرف های ما بهار با حضور تو می آید بهار را معطل نکن