با مُهر عشق خورده به نامم، دلت بدان در روی غیر وا نکنی، از سرای من!!!
پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل هایی تا فصل ها بسوزد جمله بهار ماند
حال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها خوبم اما خوب ویرانم،نفهمیدی مرا
ز دامنگیری پیری اگر آگاه می گشتم به دست غم نمی دادم گریبان جوانی را
یاد تو حس قشنگی ست که در دل دارم تو چه باشی چه نباشی نگهش می دارم. ♥️
یلداى آدم ها همیشه اول دى نیست هرکس شبى بى یار بنشیند شبش یلداست
برای تنگدستان سال نو یعنی غمی دیگر از عیدی که پدر شرمنده باشد سخت بیزارم
دوستی هر که ترا روشن است چون دلت انکار کند دشمن است
با خنده گفتمش: به سلامت… سفر بخیر… وقتی که رفت، از تو چه پنهان... دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت
نفسم تنگ شده، باز هوا می خواهم به چه رویی بنویسم که تو را می خواهم
عشق آمد و آفتابی ام کرد بااین همه ابر، آبی ام کرد
شنیدم ماجرای هر کسی ، نازم به عشق خود که شیرین تر ز هر کس ، ماجرای دیگری دارم
عشق مهمان دل است و جان و دل مهمان او من دل و جان پیش مهمان درکشم هر صبح دم
می نویسم که در این سالِ پُر از قحطیِ عشق گرچه کمیاب،ولی عشقِ فراوان منی
گویند که نور است پس از ظلمتِ بسیار دل روشن و سبزیم که شب ، دیر نپاید
برف یعنی طعنه بر تنهاییِ هر رهگذر خیره ام بر جاده ای همراه با "یک" رد پا
برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا
ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند باده عشق عمل کرد و همه افتادند
سوخت نصف حرفهایم در گلو اما تو را هرچه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
شب بخیر گفتن ما،محض ادای ادب است ورنه چون شب برسد،اول بیداری ماست
بی تو دنیا شده زندان و منم زندانی حکم صادر کن و یکباره مرا راحت کن
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست
این جور که می بریم تا کی وین صبر که می کنیم تا چند؟