صدایت که میکنم همین که جانم بگویی در دلم بهار می شود...
در جریانی که؟ یه دل دارم ،اونم تو بردی
عاشقی قسمت ما کرده فقط "آهش" را..
تا وقتی هستی حال و هوایه همه چی خوبه بودنت رو شکر
آرامش ابدیه روزی بیاد که سرمون رو یه بالشت باشه
نذر کردم برا رسیدن به تو
و در معراجِ آغوشت، پر از حالِ خوشایندم...
او سرزمینِ مقدس ِ من است با شانه هایی امن آکنده از اکسیر حیات
ای عشقِ پدر نامرد سر سلسله ی اوباش این دم دم اخر را این بار به حرفم باش
جزعشق تو گناهی نیست در نامه ی اعمالم
این باران جان میدهد برای آمدن حیف نیست نیایی؟
بوی تنت ماندگارترین عطر هست
مرا ببر آنجا که " بودنت " تمام نمی شود ...
آینه چیه؟ بیا من نگات کنم از خوشگلیات بگم!
تا عمر دارم عاشقتم...
شرابی ناب میخواهم که مرد افکن بود زورش شرابِ نابِ تو یعنی ؛ همان یک استکان چایی
جدایی صبر میخواهد،نه من دارم نه تو داری نه من مانندِ مجنونم،نه تو مانند لیلایی
حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است آرام و بی صدا اما همیشگی...
رفتی و دائم مرا دل می کشاند سمت تو کاش دستِ خر نیُفتد اختیار آدمی .
یک بار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل این بار اگر اصرار کنی، وای به حالت
هر چی نگات میکنم مگه سیر میشم ازت؟
تو یگانه چیزی هستی که مرا زنده نگه داشته...
گره خورده با تو... همه تار و پودم ... که انگار از اول اسیر تو بودم...
هیچی تو دنیا به خوبی وقتایی که هستی نیست...