پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
غروب بود و من و تو غریب ، وقت وداعصدای هق هق من بود و گریه کردن تو...
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب،در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،...
دانی که من و تو کِی به هم خوش باشیم؟ آن وقت که کس نباشد اِلا من و تو...
خوشبختی یعنی من و تو بشیم ما...
من در تو زنده ام و تو در من چه حال خوشیما هرگر نمی میریم...
من برای تو تو برای منچقدر قشنگ است این عشق من و تو...
تاریخ آشنایی من وتوقشنگ ترین و فراموش نشدنی ترین تاریخ زندگیمه......
خدا کند همه ی عشق ها به هم برسندمن وتو نیز در این لا به لا به هم برسیم...
من و تو و سکوتی پر نواتو و من و این عشق جاودان......
بخند رفیق! سهم من و توبیشتر از این نبایدهاست......
سر یک سؤ تفاهم، من و تو، ما نشدیمدختر من، به تو میرفت، اگر قسمت بود...
قصه ی من و تو قصه ی آسمان و زمین است...هیچ وقت به هم نمی رسیم مگر قیامت به پا شود......
ولنتاین یعنیمن و تو برای همیشه روز عشق مبارک...
بین من و تو هنوز...یه ریز برف میاد...به دیدنم که میای،لباس گرم بپوش...
شاید آن روز بیایدمن و تو ما بشویمپُر شده کاسه ی صبر من از این شایدها......
من عاشقتم تا ابد ،دور شود چشم بد از تو و دنیای من و تو...
زندگی لبخندی است که نشسته به لبان من و تو...
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست.....
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
هم مسیر بهشت من و تو عشقِ جدا شده از دلهره ......
فردا پس فرداستکه فرهاد استعفا دهدشیرین کناره گیری من و تو نسخه یِ جدیدِ عشقیم...
من برای توتو برای منما برای همچقدر قشنگ است این عشق من و تو ......
من و تومال همیمبرای هم ساخته شدیم...