بی حاصلست یارا اوقات زندگانی الا دمی که یاری با همدمی برآرد
تا که پابَندت شَوم، از خویش می رانی مرا دوست دارم هَمدمت باشم ولی، سَربار نه
من به دنبال کسی بودم که "دلسوزی" کند همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
تو تنها همدمم بودی... تا ابد بمون برام.. روزت مبارک ملکه ی من
نفسی همدم ما شو که نداریم کسی
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه!
از بلندایِ نگاهِ تو فقط پرواز و پرواز و پرواز نه محضر لازمه نه حلقه اما تویی مَحرم، تویی همدم، تویی همراز...
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو همدم دردم و این درد کشیدن دارد !
دلی دارم که خوی عِشق دارد که جُز با عاشقان هَمدم نگردد
یه مامان که همدم و پایه باشه مساویه با یه لشکر دوست و رفیق...
پدر که نباشد مادر همدم ندارد پسر همراه و دختر سرپناه
به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد! ولی آموختم که : ناله ام، سکوت باشد... گریه ام، لبخند... و تنها همدمم، خدا.
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟