ای کاش بودی پدر
کاش روزی برسد هر که به یارش برسد دل سرما زده ما به بهارش برسد .
گفت : افسوس خود کار سرخت را گم کرده ای گفتم : کاش چشم های تو آبی بود.
کاش دست دوستى هرگز نمى دادى به من آرزوى وصل از بیم جدایى بهتر است !
برف بارید به این شهر کجایی بی من؟ کاش سردت نشود... دل نگرانم، برگرد.
امیدوارم هیچ عشقی به جمله ی : کاش هیچوقت ندیده بودمت نرسه ...
کاش اینجا بودی همین کنار خودم و من یادم می رفت که خسته ام خرابم ویرانم....
کاش می شد تو را بوسید و کنار گذاشت!
چقدر دلتنگ حضورت هستم! کاش تصویرت نفس می کشید...
کاش هیچوقت،مهر آدمی که سهم مون نیست به دلمون نیفته...
همش دارم به این فکر میکنم که کاش عاشقت نمیشدم کاش کاش
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیم این که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست
کاش فردا خبرم را برسانند به تو هم تو آرام شوی هم دل سرگشته ی من..
کاش فقط دوست هم بودیم می رفتیم گردو بازی و کلی کیف می کردیم عشق، تنها حماقتی بود که تنها ترمان کرده است!
کاش یوسف در کنارم بود و می گفت که تعبیر کدامین خواب من دیدار با توست
کاش که می شد فقط یه بار بیای بگی دوستت دارم... .
کاش هرگز در محبت شک نبود.... تک سوار مهربانی تک نبود کاش بر لوحی که بر جان و دل است واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
کاش میشکست این سکوت با صدای تو
کاش... امشب همون شبی باشه که، قراره فرداش کلی اتفاق خوب بیوفته...
کاش تو رو ندیده بودم توی اون سه شنبه سرد کاش میشد شبا با گریه بگم هر جوری برگرد
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ای کاش یا بودی، یا از اول نبودی! این که هستی و کنارم نیستی... دیوانه ام می کند...
کاش می شد حال خوب را لبخند زیبا را بعضی دوست داشتن ها را ، خشک کرد! لای کتاب گذاشت و نگه شان داشتت...
کاش پایان یکی از این روزها ، شب نباشد تو باشی ...