جای هر بوسه ات نقشه ی گنجی ست روی جانم...
امانت داری بلدی؟؟ می خواهم دل بسپارم
وقتِ رفتن بوسه ی آخرمان با چشم بود !
این مرگ است که به جای ما زندگی می کند..
و من شهریورم. همانی که سبز می آید و زرد می رود.
عشق در میان است جانان اگر تو باشی
تو همان همهمهٔ پوچ دل انگیز منی...
و خوش آن روز که او در طلب من باشد..
تو همان فکر قشنگی که بر سر دارم....
ای کاش دلم در بغلت... جان میداد !!!
بخاطر هرکسی بیداری نکشید بعضیا لیاقت ندارن ...
صبح آمد، خنده ات جاریست، لبخندت بخیر...
هر چه ستاره هست،بر زمین ریخته پاییز...
چشمان آبی تو دریای زندگی من ست همراه با عشق
مهربان باش ، شاید فردایی نباشد
پائیز همینکه مرا زائید برگ هایش ریخت
خوشا نابینایی! او که نیست
حرف بزن... صدایت را ببوسم !
دلتنگ که باشی نفس هایت بوی کهنگی می گیرد.
کاش تو هم دلتنگم می شدی...
یلدای من _ موهای توست ...
عشق همان لحظه دیدار توست
اول آرزوها میمیره بعد آدما...!
ساکتم ، امّا کور نه :)