پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلتنگی یعنیتو باشیاو ، نباشد....
به قدر جمعه ی یک پادگان سرباز دلتنگم...
عزیزچشم بی خواب دلی که تنگه دریاب...
دل کندن از کوه کندن سخت تراستکاش اینقدر به تودل نبسته بودم تااکنون کوهی ازدلتنگی راتحمل کنم....
دلتنگی مرا ، برگ پاییزی می داند،وقتی از ترس ، دست از دامن شاخه رها می کند ،حجت اله حبیبی...
مگر شهر شما شب ندارد ؟؟؟پس چرا دلتنگ نمی شوید؟؟...
حسرت روزایی که نیومده تمومه چه بدشده عشقای این دوره وزمونه...
جای خالی توروحس میکنم کنارم آخ دلتنگی وغم دوریت میده عذابم...
ماه می داند و من ،حال مرا دور از تو...
احساس دلتنگی به قلب من بخشیدی اماساده میری از روقلب من ردمیشی...
کمی آغوش تعارف کن من دلتنگیِ محضم...
پنج شنبه شدو مقبره تنگ دلم تنگ تر شد...!!!...
فراق نچشیده ایکه از دوزخ هراسانی.....برگرفته از کتاب:یک شب از شانه های خدا هم طلبم را برداشتمبه قلم:مریم کنف چیان...
تلخی نبودنت را این شب ها با یادت شیرین می کنم....
هوای چشمانم از *دوریت* ابریست...!!!...
آغازدلتنگی ست،پاییز......
عشقم کجایی؟ مردم ازین درد جدایی؟ کی میشودبیایی؟...
دلتنگ محکم بغل کردنت،بوییدنت و بوسیدنتم...
بخدا در دل و جانم نیستهیچ جز حسرت دیدارش...
نور دو دیده منی دور مشو ز چشم من...
کلید نمی خواهددلی که با یاد تو باز میشود...
چقدر سرد است!وقتی…دلتنگتم و نیستی...
دلم تنگه واسۂصدات و واسه چشاتعشقم بی توقلبمُمی کُشه خاطره هات...
یکی اینجا دلش تنگ است ! آنجا را نمیدانم !...
دلم تنگه برای لجبازیات و خندیدنات فدات بشم...
دلتنگی گاهی شبیه خیابانیست پر از رفت های بی آمد!...
پایدار استسامانه دلتنگیتا آمدنت...
بی تو دلتنگ ترین حادثه ی قصه منم!...
زمستان تن پوش سپیدی ستبرای پوشاندن دلتنگی هایم...
وقتی نباشیهمه چیز رسانایِ دلتنگیست......
دل ما بودولی تنگ شما است چرا؟ ...
هی جا می گذاریمرادر این دلتنگی نابهنگام...
والشمس وضحیهاوالقمر اذا تلیهاکه دلتنگ توام...
دلتنگی های ممتد دیگر دلتنگی نیست آوار است .علی گلشاهی(ورژیرا)...
دلم پُراست ،پر از حسِجایِ خالیِ تو...!...
شب من ،ظهرها،به وقت دلتنگیست!...
من به اندازه ی پروانه شدن دلتنگم......
دلتنگی یعنی...اذان به افق چشم هایت...
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم...
بی تو من، جمعه ی هر هفته کمی می میرم......
شده دلتنگ شویغم به جهانت برسد؟...
بدون تومگر شب ها صبح می شوند......
برگرد در من کسیبهانه ات را میگیرد ......
دلتنگی معنی نداره!درد داره......
پدر!روزت رسید و من ندارمت......
برفآمدنت را به تاخیرانداخته بودو اکنون کروناکی به من میرسی؟...
کاش میشد بهش گفت . . .نبودنت اذیتم میکنه وصله یِ تَن...
متنفرم از غروب جمعه ای کهتو را از من گرفتمادرم...
مادرمجمعه یعنی شمارشجمعه های هفته ای که ...باز بی تو گذشت...
خاطرات خاک خوردهدردهای نهانشعرهای بی مخاطبسوغات جمعهها....