پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در خیالم هنوزرودی سوی تو می آیدو نمی رسد....
ترسناک ترین سقوطافتادن از ارتفاع نگاه تو بود....
و شاعر منشورِ نورِ سپیدِ زندگی است....
شب فاصله ای استمیان دیدار هابادصبا...
عشق و جولانِ هر چه هَوَسرقصِ سایه به دورِ قفستانگویِ ما؛ نَفَس به نَفَس شیمارحمانی...
سر روی بلوک..در فکر خانه......
جیر می کشد ستاره؛در اندوهِ شب!...
صدای قیچیمرگ گل های قرمزگلاب شفاف...
ابرییا ابریشمماه بی روسری زیباتر است...
بین ما همه چیز زیبا بود حتی نرسیدنمان به هم......
خسوف ؛/برگی از نیلوفر آبی/روی تالاب/...
هرس کردن/روی تیغه ی قیچی /عطر درخت/...
قله ی کوه ؛با اولین برف سال رویایی در سرم...
آزادی پرنده ای بودکه در موهایم لانه داشت...
به بهار می مانی و شوق نگاه...
بی قرار استچشمان غزلبی سایه-بادصبا...
چه یلدای درازیستاین روزهای بی تو...
ساقه ای جا مانده ازبیدممرا پیوند کن...
کویر خشکیده ام سبز می شوداز کتاب عشق...
به موجی بند است دوستت دارم های حک شده بر ساحل...
پرواز داد بغض رود راحباب...
برفمبی صدامی بارم...
خوشهخوشهبرزمین می ریزدموهای گندمی ات...
بهترین هدیه برای چشمهادیدن روی گل دنیا بوَد...
هی جا می گذاریمرادر این دلتنگی نابهنگام...
دوستت دارماین تعارف نیستزندگی من است...
احاطه کرده ای مراچیست جزیره ، بی دریا !؟...
در من سکوت میکنیآخر،همین صدای تومرا خواهد کشت...
آینه به فریاد آمد از نقش قامت تنهای من ...!...