هنوز فکر میکنم ماه یک زن است دیشب ماه شده بودی!
زندگی همین لحظه های کوچکی ست که داریم به چیزهای بزرگ فکر می کنیم !
تو بگو تا تو چند پنجره چند فریاد ؛مانده !
حال مرا که می پرسی خوب می شوم!
دل ات که گرفت دیگر فرق نمی کند داری برای کدام دردت گریه می کنی!
آدم که دلتنگ می شود زود به زود می میرد
هوای تو امشب چگونه است؟ در من امشب یکی دنبال چتر می گردد !
ای اتفاق کوچک ساده پاییز دارد تمام می شود نمی افتی؟
ای بمیرد درد از هر طرف بنویسی اش شبیه گرگ تو را خواهد درید !
چرا دست از سرم بر نمی داری دلم تنگ است دلم، نمی فهمی؟
یا خانه تنگ تر شده یا من در خودم جا نمی شوم نفس رفته است نمی آید!
عشق برای تو کوچک است تو بگو چگونه بخواهمت عزیز!
ساخت ساعت شنی شوخی یک دیوانه بود دست ما هیچ ساعتی را بر نخواهد گرداند!
صحبت یاس و نرگس و مریم نیست دل باغبان پژمرده است
فکرت نمی گذارد که به تو فکر کنم!
به خوابم بیا دل که نمی داند رفته ای!
چه فرق می کند تو در کدام فصل بیایی بیا بهار می کنم جهان را
دلت برای یکی چنان تنگ می شود بیاید و سفت هم بغلش کنی باز هم / دلتنگی!
شش ماه اول سال خوب است هر ماه تو را یک روز بیشتر دارم!
بی پاییز هم به پای تو می ریزم
باش بی تو پاییز بی تو باران مرا خواهد کشت
قبلا تنها بودم زندگی می کردم حالا تنهام و به تو فکر می کنم!
باش! بی تو پاییز بی تو باران مرا خواهد کشت.
چه فرق می کند تو در کدام فصل بیایی بیا بهار می کنم جهان را !