پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پنجه را قوچ ِ نمد تا حس کرد اسب با شیهه ی طوفان در رفتدر خزرخیزتَرین حالت ِ دشتکاسه ی صبر ِ دوتاری سر رفت...«آرمان پرناک»...
نجیب بودو گریه می کرد که به هیچ چیز دیگری شبیه نبودجز اسب !...
یک شخص انگلیسی زبان ، به کسب و کار میگه بیزینس . اما یک اصفهانی وقتی میخواد بگه که اسبش زین نداره میگه بی زینس ....
اسبِ بَد رامی ست؛دوست داشتنت!...
قاطر را بگوئید سرگرم بار خود باشد که اسب را زین بند بسیار است...
رویای مناسبی بودکه هیچ وقت به میدان مسابقه نرفتاسبی جوان و دوندهکه به خیش بستندتا تنهایی آدم ها را شخم بزنندرویای منجای خوبی به دنیا نیامده بود...
صدای جیلینگ جیلینگ زنگوله ها همه جا صدای جیلینگ جیلینگ میاد اوه سواری باسورتمه روبازبااسب چه حالی میده هی صدای جیلینگ جیلینگ زنگوله هاهمه جاصدای جیلینگ جیلینگ میاداوه سواری باسورتمه روبازبااسب چه حالی میده توبرفابایه سورتمه روبازبایه اسب سریع حرکت می کنیم تومسیرحرکتمون پرازصدای خنده هستش صدای زنگوله های اسب هاصفای خاصی به محیط داده امشب چه حالی میده باسواری وخوندن آهنگای سورتمه ای صدای جیلینگ جیلینگ زنگوله هاهمه جاصدای ج...
سربازتوام...شاه توئئ..فیل نیازاستیک خانه جلوترمن قلعه ی دیدارتورا ...فتح نمودمپنج خانه جلوتریک رازمیان من وتو....گوشه نشینمیک خانه به چپ.....چپسر..خم ..ھمه درحسرت دیدار رخ توسه خانه جلوتریک اسب نیازاست.......که رخ راببرد پیششش خانه جلوترسربازتوام..امرنما..راست رخ اوستیک خانه به راست...راستیک اسب نیازاست..به چپ قلعه ی دشمنسه خانه جلوترسربازتوام..راه وزیر .بازنمودمیک کیش..به دشمناکنون که وزیر است ..رخ است وشه دشمند...
مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت ، اینطور به نظر میرسید که به جای بسیار مهمی میرفت.مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد : کجا میروی؟ مرد اسب سوار جواب داد : نمیدانم از اسب بپرس !این داستان زندگی خیلی از مردم است، آنها سوار بر عادتها و باورهای غلطشان میتازند، بدون اینکه بدانند به کجا میروند …...
زمین خورد/اسب/شیهه ی دُرشکه...
اومدم به بابام میگم امروز ۹ کیلومتر دویدم برگشت گفت ماشالا مردم دکتر مهندس تربیت کردن ما اسب تحویل اجتماع دادیم @Not_Sheep...
این پیاده میشود، آن وزیر میشودصفحه چیده میشود، دار و گیر میشود این یکی فدای شاه، آن یکی فدای رُخدر پیادگان چه زود مرگ و میر میشود فیل کجروی کند؛ این سرشت فیلهاستکجروی در این مقام دلپذیر میشود اسپ خیز میزند؛ جستوخیز کار اوستجستوخیز اگر نکرد، دستگیر میشود آن پیادۀ ضعیف راست راست میرودکج اگر که میخورَد، ناگزیر میشود هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلالاین پیاده قانع اس...
من نمی دانم که چرا می گویند :اسب حیوان نجیبی استکبوتر زیباستو چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیستگل شبدر چه کم از لاله قرمز داردچشم ها را باید شست جور دیگر باید دیدواژه ها را باید شست …...