بیو محرم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو محرم
✍ برشی از یک غزل، ۱۳۳ کتاب آوای احساس، پیشکش به پیشگاه پرشکوه حضرت علی اصغر (ع):
دنیای غم بود و، تمامِ لحظهها، دلگیر
گویا برای ماندنِ کودک، زمان شد دیر
در دستِ «تو»، آن کودکِ ششماهه عطشان بود
نامردمان آبش ندادند و، زدندنش تیر
آیا چه بود آخر، گناهِ...
سترگی کار امام حسین(ع) و یارانشِ آزاداندیش و پاکنهادش را باید با ژرفای بینش، به اندیشه نشست...
اُمیدِ کاروان
میانِ خیمهها آتش به جان بود
ولی زینب امیدِ کاروان بود
صدایِ خطبه اش در شام پیچید
که طوفان در دلِ کاخِ گران بود
میان دشمنان، چون کوه، محکم
تمامِ وسعتِ نامش، اذان بود
به گردِ جاهلان، شب ریخت اما
در آن شب، شعلهیِ او جاودان بود
چه...
دمیده، عطر تو، در لابهلای شهر
همه، کوچه، به کوچه؛ هرکجای شهر
به دلها، گشته جاری، شورِ ذکرِ تو
به هر ساعت؛ میانِ لحظههای شهر
سرای پاکیو، مهر و، وفا گشته
نهانِ سینهی پُرهوی و های شهر
معطّر، از گلِ یادت شده، هر دم
هوای وسعتِ بیانتهای شهر
به احساسِ ...
به هر جان، بیکران، مهرِ حسین است؛
گلِ خورشیدِ جان، مهرِ حسین است؛
در اوجِ لحظه های سردِ احساس،
تبِ گرمایمان، مهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
در امواجِ دلم، بحرِ حسین است؛
گلِ احساسِ دل، بهرِ حسین است؛
تمامِ کربلای دشتِ جانم،
دمادم خانه و شهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
خنجر شمر بهانه بود
آخر غصه فراق کارش را تمام کرد