پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حرفات آبی بود بر آتش؛نگران نباش!الان آرام و خاموشم...
چایت را بنوش نگران فردایت نباشاز گندمزار من و تومشتی کاه میماند برای بادها......
نگران نباش ...! بیکار نیستم .... ثانیه ،ثانیه های نَبودنت را .... "نفس" می کِشم .....!!!...
نگران این نباش که زندگی ات زیر و رو شود ؛ از کجا معلوم زیرِ زندگی ات بهتر از رویش نباشد ؟...
All things in life are temporary. If going well enjoy it, they will not last forever. If going wrong don worry, they can last long either.*تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت*...
نگران نباش وقتی دیده نمی شوی، بلکه تلاش کن که شایسته دیده شدن باشی....
شب است و قطار خاطره ها براه چادر سیاه شب ؛ محافظ زیبایی ست ؛برای چشمان به اشک نشستهو ماااه ؛ این دلبر زیبای آسمان ؛تنها قصه گوی ؛ هر شب لحظه های شب بیداران ؛جای شهرزاد شب بیدار ؛ نشسته تا ؛جانی گرفته نشود از بیداد پادشاه دلتنگی هانگران نباش مسافر صبح ؛شب نیز مسافر است ... ....
خدایا دنیا هر روز داره سخت تر و غیر قابل پیش بینی تر از قبل میشهکار رو برای هممون آسون کن و نجاتمون بدهخدایا آمده ام برای حال مردم کشورم دست به دامانت بگیرم و دعا کنم، برای خاطر دل های بیقرار و سینه های داغداری که از تباهی و دردها گریخته اند و امیدشان به نگاه و دستان مهربان توست، ناامیدشان نکن خدا!دلم گرفته از این روزهای سردی که هرثانیه داریم در آتش اضطراب ناگزیر آن می سوزیم و گرم نمی شویم، دلم گرفته از شرایطی که هست، از اینکه مردم کشور...
خسته ام ،دیگر در من نفسی نماندهپای سفر ندارمدر من کسی مُردهبه خاک افتاده امناتوانمدادرسی نماندهکسی به فکرمان نیستشهرم در غبار گم شدهوجدان دود شده ، به هوا رفتهدر خیابان کودکی می گریستفریاد می کشیدبه گمانم کودکی اش به یغما رفته !کاش کسی از راه میرسید ،ندا میدادنگران نباش ،هنوز چراغ روشن استکورسویی از امید باقی مانده ......
تا انتهای اردیبهشتتنها یک وعده عشق باقی ستو اندکی هم باران .....نگران نباشخرداد که بیایداحتمالِ اقاقی را جشن خواهیم گرفت ....
اگر دنیا به تو پُشت کردهنگران نباش رفیق جانمن مثلِ کوه پُشتِ توام...
اوایل که میرفتم سر کار یه کاری دستم بود، رئیسم بهم میگفت چطور پیش میره میگفتم not bad بعد از تعجبش فهمیدم بار این جواب منفیه بیشتر باید بگم fine ولی ذهنم فارسی رو انگلیسی میکرد هی. یه بار که یکی دیگه هم بود و همین جواب رو دادم، برگشت به اون گفت نگران نباش یعنی وضعیت خوبه...
کجای شبانه هات چنین خلوت _مگر که در خواب_باران هات لذت بی چتر بی کلاه...!کجای از تو مرا کشت رَشارَش ای همه وارَش!نه می رَسم به بهارانی که در تو؟...بگو! از بنفشه بگو! سرفه اش حالش؟همیشه بهار که قهرِ باغچه کردآیا رَسید به آب های بهشت آن سو؟باز بارانت چه؟ شد آن قدر که ببارد رَشارَش که چُشم هامان نه آوَرَد طاقت؟این شهر نشد همان شهر مردگان آیا که سویی نه...
چند روز است ، آب انبار خانه را مرمت میکنم، یک اوس احمد دارم که وقتی با آدم حرف میزند ، چشمِ آدم را نگاه میکند، همان چیزی که صداقت گفت و گو را برایم قطعی میکند.یک تکه کلام دارد که عجیب احساسِ زندگی را در من تازه میکند.«نگران نباش »امروز صبح بیدار که شدم هنوز نیامده بود، داشتم صبحانه را روبراه میکردم، که صدای در آمداوس احمد رسیده بود.حرف زدیم و صبحانه خوردیم و باران هم میبارید...هر چه از پایین و کارهای آب خانه گفتم فقط گفت: ن...
نگران نباش. من درستش میکنم.غصه نخور. بسپارش به من”کلام مرد باید پر باشه از:حس حمایتگری،پشتیبانی و مراقبت از همسر...
هر کجا میروم ظلم می بینمو همه می گویند خدا جای حق نشسته می شود از جا بلند شوی تا سر جایش بنشیند...