شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
پله ها را یکی پس از دیگری گذراندم... وارد هواپیما شدم.. شماره صندلی را چک کردم... نشستم..موبایلم را روی پاهایم گذاشتم گذاشتم.. کمربند را بستم... سرم را ب تکیه گاه صندلی تکیه دادم.. چشمانم را بستم.. هواپیما حرکت کرد.. اوج گرفت.. میان راه ناگهان تکان شدیدی خورد.. صدای جیغ یکی از خانم ها ب گوش رسید.. کنار پنجره بود.. گویی چند پرنده با موتور هواپیما برخورد داشتند و.. موتور از کار افتاد.. ناگهان از موتور دیگر هم صدایی مهی...
محبوبم اگر سرباز بودم به جای سیم های خاردار خفته بر زمین، همیشه چشمم به آسمان بود...مراقب بودم وقتی خیال جدایییت از آسمان دلم می گذرد درست و به جا شلیک کنم....اگر سرباز بودم هرگز به مین و خمپاره و گلوله فکر نمی کردم...به جایش به مُنورها می گفتم مسیر رسیدنت را در شب روشن کنند...اگر سرباز بودم وقتی هواپیمایت توی سرزمین قلبم سقوط می کرد تو را به جای اسارت در خاکم، با سبدی گل به خانه می فرستادم...بازگشتت با خودت یا خدا نمی دانم....
سوار هواپیما شدم بغل دستیم گفت بار اولته سوار میشی؟گفتم اره از استرسم فهمیدی؟ گفت نه این چهلمین عکسیه که داری میگیری...
بابام تو گروه فامیلامون نوشته تا اطلاع ثانوی با ایرلاین سفر نکنین حالا نزدیکترین تجربه سفر هوایی هممون دست تکون دادن برا هواپیما بوده...
قدیما شورت خانوما انقد گنده بود اگه تو هواپیما در حال سقوط بودی میتونستی ب جای بالن ازش استفاده کنی و زنده بمونیالان فوق فوقش بتونی باهاش جای نخ دندون استفاده کرد....
با خود گفتم: فراموشش خواهم کرداز زمین بلند شد هواپیمااز آن بالا تو دانهتر میشدیمن پرندهتر....
وارد هواپیما شدم نشستیم کمربندو بستیم یهو بابام شروع کرد یا حسین یا اباالفضل گفتن. گفتم هنوز که حرکتی نکرده هواپیماگفت از الان دارم میگم حواسشون بهمون باشه...
فکر کن سالها درس بخونی، بری دانشگاه، مدرک زبان بگیری، پذیرش از دانشگاه بگیری، با دنگ و فنگ ویزا بگیری، به سختی پول مهاجرتتو جور کنی، با دوستا و خانواده و وطنت ؛خداحافظی کنی، صدبار دو دل بشی، با بغض سوار هواپیما بشی و چند لحظه بعد سقوط... و تمام.لعنت به جبر جغرافیایی، لعنت...
رفتند به داخل مه و همه مست شدنداز صفحه رادار همگی محو شدندانگار که برف و مه و کولاک و دِنادر سانحه هوایی همه همدست شدند...
... یک لحظه بودهفتاد آرزو که دود شدهفتاد کلاس و درس و فردا چه درست کنم برای ناهارهفتاد پیامک وقتی نشست بی خبر نذارهفتاد برنامهی ِ سفر ِ مشهد الرضا برای عیدهفتاد صدای زنگ در خانه و آخ! یخ زدم! باز کن! منمهفتاد ساک پر از خستگی و مهر و هدایا که پاره شدهفتاد آه، آخ، خدایا مرا ببخشهفتاد زخم که دیگر دوا نداشت...اینجاوقتی تو ای وزیر و وکیل و رییس فلان و حضرت اجلدیشبدر خواب ناز متن سخنرانی آتشین و تکبیر به ...
بعضی چیزا خیلی بده مثلبین زمین و آسمون مردنروی زمین پرواز آسونهتو آسمون سخته زمین خوردن!اینکه زمین تو مشتته اماخارج شدی از دید هر راداراینکه بفهمی آخر خطیاز خنده های تلخ مهماندارفک کن یه طیاره پر امیداز روی باند زندگی باشهفک کن !فقط فک کن! فقط فک کنچتر نجاتت قاتلت باشه…از ما کسی چیزی نمی دونهاینکه یه طیاره تو راهش نیستطیاره که رو هوا مردههیشکی بی جعبه سیاهش نیست!حالا زمین خالیه از پر...
مرگ؛ مرگ عجیبی ست در هواپیمادوباره قاتل بالای سر، هواپیمانماز جمعه ی این هفته باز می گوییمکه مر گ بر همه، مرگ بر هواپیما...
چمدان ات چه قدر جا دارد؟جا نداری دلِ مرا ببری؟چمدان ات چه قدر خالی ماندتا کجا تا چه وقت در سفری؟شعر من جا نمی شود امادر سکوت کتاب هایت، حیفباز بار اضافه شد دل منله شد اینجاست زیر پای ات، حیفصندلی ها فشرده تر شده درقفسِ تنگِ این هواپیماآسمان هم به سرفه افتاد ازنفَسِ تنگ این هواپیماکوچک است این جزیره از بالاارتفاع ات زیادتر شده است!می روی و به گریه می افتمچشم آئینه باز تر شده است...
سقوط ھواپیمای اخیرشبیه سقوط من بودھمه به تو مشکوکندفقط تو میتوانی اسمان خراشی را اینگونه زمین بزنیتو در دست تعقیبی......