سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوسبه هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ...
تا من بودم نیامدی، افسوس!وانگه که تو آمدی، نبودم من...
فخرم همه این بود که مطلوب نگارمافسوس که مطلوب خودم با رقبا رفت...
مشکل اینجاست :همیشه آدم های تنوع طلبدست می گذارند روی آدمهای وفادار،افسوس ......
تو بخت بودی و یک بار در زدی، رفتیبه خواب بودم و از دست دادمت، افسوس...
ای کاش می رسید به جانم نگاهِ مرگافسوس دستِ مرگ خریدارِ من نبود...
گفت : افسوسخود کار سرخت را گم کرده ای گفتم : کاش چشم های تو آبی بود....
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغامتو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ......
این شهر به تنگ آمده بود از من و افسوسآن کودک بی حوصله دیگر خطری نیست...
همه زندگیم رفت از زندگیمرو لبهام فقط آه و افسوس دارماگه آخرین روزه پس واسه چیمث روز اول تورو دوست دارم...
مُردهها بیشتر از زندهها گل دریافت میکنند ، چون که افسوس قویتر از قدرشناسی است !...
افسوس دیر رسیده ایم ما گل عشق را می کاویم در روزگاری که عشق را نمی شناسد....
ای کاش میبردی تمام خاطراتت رااز تو برایم یک بغل افسوس مانده...