سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فتح کن اقصای دل را،با نگاهت بی کلامسایه ی عشق تو بر اقلیم جانم مستدام...
عشق تو میکشاندم شهر به شهر، کو به کومهر تو می دواندم پهنه به پهنه، سو به سو...
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم...
خاکِ درت بهشتِ من، مهرِ رُخت سرشتِ من عشقِ تو سرنوشتِ من، راحتِ من، رضایِ تو...
من که جز شراره ی عشقت در دل ندارم برای زندگی و دنیام تو را بر می گزینم...
باورت می شود آیا گل داوودی منعاقبت عشق تو شد باعث نابودی من...
و از آن روز که با عشق تو جوشید دلم بودنت خوب ترین حادثه ی دنیا شد!...
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد تا مهر کسی دگر نروید هرگز...
من به فنجان تب عشق تو،دریا ریختم...حیف از آن مهری که در پای تو،یکجا ریختم......
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سرکاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو...
مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست...
مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم...
جمع شاگردان مرا استاد می خوانند و من در کلاس عشق تو از بچه نو آموزتر...!...
بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس یکی منم که ندانم نماز چون بستم...
عشق تو هیچ وقت نرفته است از سرمبا اینکه سال هاست به هیچم گرفته ای...
عشق تو تصاویر بهارانهٔ چالوسپر دلهره مانند زمستان هراز است...
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریختآمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد...
باهر نفس به عشق توتمدید می شوم...!...
چشم شهلای تو بدجوری خرابم کردهمنو تو عشق تو دیوونه حسابم کرده ....
قلبمرا لمس کنتا که خودت حس کنیتمامش از عشق تو پر شده...
خوب استعشق تو کورم کرده استحالا می توانمیک عمر زندگی را دست به دست تو راه بروم...
آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیداررویای قشنگیست اما شدنی نیست...
جزعشق تو گناهی نیست در نامه ی اعمالم...
هنوز عشق توامید بخش جان من است......
من با تو فهمیدم خوشبختی یعنی چی خوشبختی یعنی عشق تو روز عشق مبارک همسر عزیزم...
امیدوارم روزای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه گرم باشهروزای زمستونیت قشنگ...
من به عشق تو فقط دل به بیابان زده امپدر جاده درامد که به اینجا برسم...
ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیستجز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیستولنتاینت مبارک دوست خوبم...
قلبم به عشق تو میتپه...
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوسپر دلهره مانند زمستان هراز است...
عالم اگر بَر هم رَوَد ،عشقِ تو را بادا بقا ......
عشق تو امید بخش جان من است...
من کنون از آن همه ماجرا فقط یک چیز یاد دارم و یک چیز از خاطرم نرفته و آن هم عشق توست...