شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
عزیزم، کودک درونمسلام، می خواهم امروز برایت بنویسم تا بدانی که هنوز هم در دل من جایی داری، حتی وقتی بزرگ تر شدم و دنیای پیچیده تر شد. یادم هست چطور از کنار درختان می دویدی و با چشمان پر از شوق، دنیا را کشف می کردی. تو همیشه پر از انرژی و شادی بودی، بدون نگرانی از فردا. یادت هست که چطور با یک لبخند می توانستی دنیای اطرافت را روشن کنی؟گاهی فراموش می کنم که تو هنوز هم در من هستی. گاهی خودم را در کارهای روزمره گم می کنم و فراموش می کنم که هما...
خزیده ای درون لاکتبه غصه ها امان داده ایبه دلشوره ها فرصتزندگی ات جولانگاه اشک شده است و یاسنشسته ای رشته های تلخ اندوه رامی تابی و می بافی ....طنابش میکنی برای دار زدن آمالتنمی دانم این دیگر چه ویروسیست خیلی بدتر از کرونا....دوست داریم همه چیز بد باشد ، تلخ باشدنترس ،برخیز ، بتکان خودت راکمی هم به سخره بگیر غول سیاه دنیا راگرچه گلویت را چنگ میزند و سینه ات را تنگ میکند ، بی خیالش باش...!!چه کسی گفته بهار بعد را می بین...
یه جوری زندگی کن روت بشه بهاونی که تو آینه میبینی لبخند بزنی!فاطیماه نویسنده وشاعر...
بی منطق شده است کودک درونم صدایت را که می شنودباز هم هوایی می شود......
همه ما در درونمان کودکی داریم، که بخش احساسی و عاطفی وجود ماست. این کودک بازیگوش و شهودی و خلاق و خود انگیخته است. اگر چه اغلب اوقات زیر نقاب بالغانه یی که به چهره می زنیم پنهان می ماند. کلید انس و الفت در روابط، شادابی و طراوت و تندرستی، کشف گنجینه های درون و آگاهی از ضمیر نورانی خویشتن، جملگی در دست های اوست.- لوسیا کاپاچیونه- شفای کودک درون...
هر چند یکبار کودک درون خود را رها کنیمبفرستیم به پیاده روی در جنگلی که خانه ای روی درخت ساخته اندمثل خانواده دکتر ارنستبچه بودم چقدر دوست داشتم منم خانه ای روی درخت داشته باشمبروم داخلش کتاب بخوانم و از زاویه های مختلف گوشه و کنار جنگل را دید بزنمیادم می آید روزی که دانش آموز ابتدایی بودم و امتحان تاریخ داشتمرفتم کل کتاب را روی درخت توتی که در حیاط داشتیم نشستم و درسها را ازبر کردم درخت چند شاخه بود و وسطش جای مناسبی برای نشستن داشت ...
گرچهموهایم سپیدوشانهامافتادهاستکودکیدارمدرونمکهدبستانمیرود!...
کودک درونم به قاتلی تبدیل شده....بعد تو هر کسی که می آید او را می کشد......
هر لحظه آغوشم تورا میخواهد شرمنده که کودک درونم بغلی است️️️...