آغوش تو سرمست کند جان مرا سیراب کند روح پریشان مرا
آنقَدَر در بغلِ گرمِ تو ماندم که هنوز️ بوی آغوشِ تورا می دهد این پیرهنم...
آغوشِ تو مستقیم ترین راهِ دنیاست ! مرا به راهِ راست هدایت کن ... ️️️
آیا به یاد داری که تو همدم من بودی و من همراه تو من مشتاق تو بودم و تو محبوب من سند عشق و اشتیاق ما با گمان جاودانگی امضا شده بود... وای بر من که به هوای کوی تو چشم از جهان فروبستم و در کهکشان خیال انگیز آغوش...
و آغوش تو بود️ که ثابت کردگاهی در حصار دستان کسی بودن می تواند اوج آزادی باشد .
در آغوشِ تو بودن همان بهشتِ موعود است... ️️️
خیالم را هر شب به خلوتت می فرستم ؛ بگذار خواب هایم در آغوش تو بیدار شوند ...! عشق ️️️
نگاهت را که دیر می کنی بوی تنهایی می گیرد دستانم نبودنت را حوصله نمی کنم نمی دانم از کدام سمت می آیی از کدام مسیر که پر می شود بودنت در تمام شهر ندیدنت را بلد نیستم گاهی تیتر درشت چاپ شده ی یک روزنامه عصری در دستان من...پر...
قباله ی گرما به نامِ آغوش تو ثبت است️ تابستان بیخود از راه میرسد!
آغوش تو خشخاش و لبت الکل خالص آماده شدم کار دلم را تو بسازی ...
. شب طعم شیرین خواب دارد بگذار این خواب در آغوش تو باشد... ️️️
هر لحظہ من آغوش تو را میخواهم ، شرمنده ڪہ ڪودڪ درونم بغلی ست
از چهارسوی جهان گوشه دنج آغوش تو جان میدهد برای یک عمر دیوانگی کردن...
آغوش تو مطلوب.. دلِ سخت پسندم ️️️
آغوش تو جان می دهد برای جان دادن بغل وا کن اماده ام برایت بمیرم
آغوش تو...️ تکرار کند گرمی خرداد!
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم به آغوش تو از بستر گُریزم
با خیالت زندگی می کنم و با خودت عاشقی ... کاش دو بار زاده می شدم؛ یکی برای مردن در آغوش تو، یکی برای تماشای عاشقی کردنت!!
آغُوش تُو حِصار دلخواهَِ مَنه..!️ ️️️
وقتی در خانه نیستی زلزله آتش سوزی و حتی بادی که به پنجره می کوبد وحشت زده ام می کند می ترسم هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.
هیچ راهی دور نیست وقتی جهانم آغوشِ توست️
عجب جاذبه ای دارد آغوش تو هر لحظه مرا به سوی خود می کشاند...!
یک بغل آشفتگی های دلم را گرمِ آغوشِ تو آرام می کند...️
از امشب شب زنده داری ها در قعر آغوش تو️ چه آغاز شیرینی دارند...! ️️️