متن آفتابِ عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آفتابِ عشق
یک زندگی کم است، برای آنکه تمام شکلهای دوستت دارم را با تو در میان بگذارم؛
میخواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی آن درخت روبهرو من باشم، فصل تازه من باشم، آفتاب من باشم، استکان چای من باشم و هر پرندهای که نان از انگشتان تو میگیرد.
یک...
فکرت گرفته روز و شب از دیده خواب را
از واژه هام قدرت هر انتخاب را
لحظه به لحظه همنفس جان خسته شو
تا دور سازی از دل من اضطراب را
حالا که پیش چشم توام اندکی بخند
از نو بساز، حال من دل خراب را
وقتی غزل به نام...
تا تو هستی پُر از حس عاشقانه می شوم
با یک بغل اطلسی به دیدار آفتاب می روم
تو خورشید منی لَختی بتاب جانم تازه شود
با جان و دل بهانه نه پر از ترانه می شوم
هــمایـــون باشــَدَت صـــبحِ زمستان
تـمـــام لحــظه هـایت چــون گلستان
پس از یلدا جهانت روشن ای دوست
بـتــابـد آفــتـــابِ عـــشـــــق در جان