این پاییز تو را کم دارد برای قدم زدن وگرنه من آدم خانه نشینی نیستم...
آذر آمده که روی لبهای پاییز انار بگذارد و او را به دستهای یلدا بسپارد
چتر باران را /بهم زد / توفان / پیاده رو / رقص پای پاییز
تنهایی نام دیگر پاییز است هر چه عمیق تر برگ ریزان خاطره هایت بیشتر...
و عشق پنهانی ترین راز پاییز است...
یه پاییزه دیگم از رفاقتمون گذشت یلدات مبارک رفیق !
زیبا تویی که در دل پاییز بهار را با خود به خانه می آوری...
برگ به برگ هدر می دهی پاییز را به پای نیامدنت...
هوای پاییز جون میده واسه مچاله شدن تو بغلت
همین باد/پاییز را زمین زد/تن زخمی زنجره ها
لطف کن، از وسطِ خاطره هایم برخیز دورشو ای شبِ بی حوصلگی در پاییز
و این همه زیبایی و غم تقصیر تو نیست به مادرت پاییز رفته ای...
پاییز فقط با تو قشنگتره
من بی تو همان پاییز همیشگی ست... بهارم می شوی؟!
یهو چِش وا کردیم دیدیم دلمون واسش ریخت، مثِ برگای پاییز..
تقویم من از پاییز شروع میشود حولحالنا میخوانم و تو را آرزو میکنم
ما بهاری وسط پاییزیم
من اینجا درست وسط پاییز ایستاده ام و دارم برگ به برگ دوباره عاشقت می شوم
برگ به برگ... باران به باران هدر می دهی پاییز را به پای نیامدنت...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز است جمعه و نم نم باران و خیابان بی تو
پاییز جان راستتش را بگو چه کسی ترکت کرد که آنقدر دلگیری...
کاش کسی پاییز را سر و ته می کرد برگها به درخت میچسبیدند، به من!
تشنگی مفرط روزنه ها/ تماشایی است/ پاییز