دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
من بعد از این ایامِ سخت روزه داری از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری...
ناخوشِ او خوش بود در جان منجان ، فدای یارِ دل رنجانِ منحضرت مولانا...
گفتی زِ سرت فکر مرا بیرون کن!جانا، سرم از فکر تو خالیست، دلم را چه کنم…؟...
آمدی قصه ببافی که مُوَجَه بروی؟در نزن، رفته ام از خویش کسی منزل نیست...
قصدِ رفتن داشتی، گفتم در آغوشم بکشقبلِ مردن می خرد مؤمن کفن را زودتر......
چنان گلی که هوس می کنم برای تبرکبه دست خویش ز پیراهنت گلاب بگیرم...
عرق نشسته به پیشانی تو.. در پی آنم که شیشه نزد تو آرم کمی گلاب بگیرم...
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی...
با انار سرخ لب هایش فریبم داد ومنروزه خواری هم اگر کردم گناهم پای عشق!...
نفست خوبترین مرهم بیماری هانفسم، یاد مرا خوب نگه داری هاااا .مینا بیگ زاده...
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفندسعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد...
دعا کردیم، امّا فرصت "آمین" نخواهد شدگمانم بعد این اسفند، فروردین نخواهد شد....
گفتی اَم درد تو عشق است، دوا نتوان کرددردم از توست، دوا از تو، چرا نتوان کرد؟...
داده ام دل به نگاری که خدا میداند،،،نه محبت،نه مروت،نه وفا میداند......
درونم بغض و اشک و حسرت و آهفقط یک مرگ را کم دارم امشب...
خیره ماندن به درِ بسته نمی آوَرَدَشخودِ او گَر که بخواهد پیِ ما میگردد...
تو مرا دوست نداری به خودم مربوط است.دیگر این شهر چرا پشت سرم میخندد؟...
چشم زن های عرب هم مثل چشمان تو نیستدر رقابت با نگاهت، چشم آهو لازم است......
بُرد طوفان همهٔ دار و ندارم به دَرَکاین وسط موی پریشان تو دیدن دارد...
کام دل گر چه شد از شور غم عشق تو تلخ جان شیرین منی، بلکه ز جان شیرین تر...
ای موذن بعد اتمام اذانت جان مناندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو...
از جلوه ات پای دلم هر لحظه در گِل می رودوه وه چه شیرین می روی کز رفتنت دل می رود...
سفره ای از فرط ایمان نان نداشت!سفره ای از فرط نان ایمان نداشت!...
هر لحظه نتم روشن و چشمم به پیامییک حال شما؟ عاشقتم عرض سلامی......
یک عمر به سودای لبش سوختم و آهروزی که لب آورد ببوسم رمضان شد...
لحظهٔ آمدنت دیر، ولی رفتنِ تومثل برهم زدن پلک دقیق است چقدر...
ز شب ندیده دیدگانم چون شب نگاه توای شب تاریکم کی می شوی بیدار تو؟!...
گفتی چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی؟ بی تاب توام محو توام خانه خرابم......
اینجا تمام حنجره ها لاف می زنندهرگز کسی هرآنچه که می گفت ، آن نبود !...
تو رفتی و مانده است حالا کنارم فقطگلی سرخ، یک جایِ خالی، دو فنجانِ چای...
دو عاشقیم ولی در دو داستان جدابه هم رسیدن ما خوب بود، اگر می شد......
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امیدبهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت...
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من استایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است...
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافاتمَشکن دل کَس را که در این خانه کسی هست...
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمردگر چه داری از این بیش انتظار از من...
قسمت دشمن انسان، نشود روزی که"دوستت دارم" معشوق به"اما" برسد......
آغاز سال نو، من و داغ فراق توعید است یا عزاست؟ چه می خواستم چه شد ...
گفته بودى تا اَبد پیشت ، کنارت ، با تواَمکِى ابد آمد که تو رفتى و من تنها شدم؟...
مرا هنگام رفتن، در بغل کردی، ولی این کار دقیقٱ مثل بسم الله یک قصاب می ماند.....
ظهور کن! که به تنگ آمدیم از تزویرز دستِ منتظرانت خلاص کن ما را!...
امید آمدنت را نفس نفس دارماگرچه طالع و بختم همیشه تنهایی ست...
دور دل را با حصاری محکم از عشقت کشممثل دیوار بلند کشور زیبای چین...
با من هر آنچه سرد شوی دلرباتریبر شیشه های یخ زده "ها" ماندنی تر است ......
کم اخم کن با من، دلم ترکید جان توکل جهان قربان آن لبخند؛ با من باش...
الماس دو چشمان تو باعث شده قطعا برافت شدیدی که در این نرخ طلا شد...
عید قدم مبارک نوروز مژده دادکامسال تازه از پی هم فتح ها شود...
موج می زد کاش در هر گوشه از دنیای ماعطر ناب مهربانی، رنگِ خوب دوستی...
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداستمن امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست...
خدا کند همه عشق ها به هم برسندمن و تو نیز در این لا به لا به هم برسیم...
عشق تو هیچ وقت نرفته است از سرمبا اینکه سال هاست به هیچم گرفته ای...