متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
هیچ نقطه ای از جهان ،گرم تر ازآغوش پاییزیت، برای برگ برگ خاطره نیست....
حجت اله حبیبی
پاییز
تفاهم برگ وباد
برای نابودی خاطرات
بی تو بودن است
وقتی خود را به جاده تنهایی ،
می سپاری...
حجت اله حبیبی
پاییز ،بهار رنگ رنگ است
زیباترین فریاد خاموش تفنگ است
پاییز اوج رنگهای بی بدیل است
آرامش دل های عاشق را دلیل است
پاییز پر ازرنگ بهار انتظار است
زیبا ترین رنگ گل وشور بهار است
حجت اله حبیبی
پاییز که می رسد
باد تازیانه هایش را بر تن درختان احساسم می کوبد، تا برگ برگ خاطراتت ،در هجوم دل تنگی، فرو بریزد وهوای ابری چشمانم مروارید اشک را بدرقه ی رفتنت کند ،قلبم از یورش تازیانه های باد به درد می آید وفریاد زنان تو را می خواند...
یادت هست
عصر پاییز را که دل به جاده زدیم و شرشر بارانی را که به شیشه می زد وتو فریاد می زدی ببار بارون که بارشت، دلنشین وتصویر آفرین است
یاد داری برگ های زرد ونارنجی را که با رقص ،دست از دامن شاخه، رها می کردند تا زیر...
پاییز
درس بزرگی می دهد؛ رنگ عوض کنی از شاخه جدا می شوی ودر پای ریشه جان خواهی سپرد...
حجت اله حبیبی
رفتی وآسمان دلم ابری شد
می ترسم باران بگیرد
من و بارون و چتری که دستان گرمت را می طلبد...
حجت اله حبیبی
فاصله من و تو
فاصله بهار وخزان است ، وقتی شکوفه باران است، نیستی ،وقتی برگ ریزان است نیستی.
پس توکیستی ؟! مُردم از این هستی ،بگو: عاشق کیستی؟! که در برگ ریزان چشمانم،نیستی....
حجت اله حبیبی
پاییز آمد وجای تابستان نشست، اما اجازه نمی دهم کسی جای تو بنشیند پس با مهر یا بی مهر برگرد هوا دو نفره است....
حجت اله حبیبی
پاییز که می شود دلم می لرزد تا برگ برگ خاطراتت را زیر پای رهگذران نبینم
کاش دلت چون پاییز، هزار رنگ نبود
صاف بود ،صاف صاف تا زیر یک چتر تا انتهای جاده کنارت بودم،اما حیف .....
حجت اله حبیبی
وقتی با تو ام
نمی دانم چرا رقص شب پره ها را نمی بینم
پرواز پرستوهای عاشق را فراموش می کنم
از عطر گل ها مست نمی شوم
با فرشتگان اوج نمی گیرم
می دانی چرا...
تو پروانه ی تمام تنهایی من
وپرستوی مهاجر و زیبا ترین عطر زندگی وقشنگ...
شاید باورت نشود آرزویم این است که روزی پست چی باشم ونامه ای را که سال هاست برایت نوشته ام وهزاران بار آن را تا ورودی صندوق برده ولی آن را پست نکرده ام، خودم به دستت دهم تا شاهد برق نگاهت، لحظه ی گرفتن نامه باشم اما حیف تو...
تکلیفم روشن است
روزی صد بار قلبت رانقاشی می کنم
من عاشق جریمه ام
حتی اگر تمام شبم را پر کند...
حجت اله حبیبی
ای شکوفه ی لبخند، ای نجابت رویش تو کیستی که از نبودنت آسمان غمگین وزمین خشک وپاییز زودتر از همیشه از راه می رسد
امابا تو بهار طعم بهار نارنج دارد و جهان حریر چشمانت را بر سردر خود می آویزد ،با یادت گل ها قد می افرازند ودرختان خلعت...
می ترسم
روزی روزگاری کسی جایم را در قلبت
بگیرد
مهم نیست که بوی تنت عوض می شود
مهم نیست که رنگ لباست تغییر می کند
مهم این است که من نباید بویت را بشنوم ورنگت را ببینم............
حجت اله حبیبی
آن روز که دست به دستش دادی
پرواز کبوتر شکسته دل ،دیدن داشت
بایاد تو وتمام دلتنگی ها ،در کنج دلش عکس تورا، او، می کاشت......... ....
حجت اله حبیبی
و تو همان نامه ی عاشقانه ای که هیچ وقت به دستم نمی رسی
وهمان بوسه ی آشنایی که اتفاق نمی افتی
تو همان باران پاییزی هستی که دستم را نمی گیری
وهمان شکوفه ی بهاری که بر کنج لبم نمی نشینی
ولی من به اندازه ی همه نامه های...
آه از این روزگار تلخ
خوب می دونه
که خیلی چیز ها را میشه خواست
ولی نمیشه داشت .................
حجت اله حبیبی
هر ثانیه منتظر دستان گرمت هستم تا با شاخه ای گل از راه برسی
کسی چه می داند شاید با یک گل هم بهار شد
برای من که این اتفاق افتاد ،وقتی تو از راه رسیدی ،من بهار را باچشمان خویش دیدم ........................
حجت اله حبیبی