متن حضرت یار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حضرت یار
حضرت یار بهار است شکوـ؋ــہ ها בر حال پایکوبی اند
بیا شعرے مرا مهمان کن פּ جرعـہ اے قهوـہ اے بنوشیم
ـ؋ـالے بگیریم باران بر شیشـہ ے کاـ؋ــہ با قطرـہ قطرـہ وجوـבش غزل عشق می خواند.. بهار است شانه هایت کو
گرمے ـבستان פּ مهر פּ صـ؋ـایت کو
برگ هاے...
سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار مَنَست
نیازمندی من عرضه دِه به حضرتِ یار
چنانکه لایق این عهد استوار مَنست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
که در فراقِ رُخَت، زیستن نه کار منست
حضرت یار
چه احساس نابیست
به تو نزدیک بودن ،
مانند ستاره به شب...
مثل الهه ی ناز وسط صدای زیبای بنان،
مثل قفس پرنده وسط نوشته های سهراب،
مثل ماهی وسط یک اقیانوس آرام...
مثل ...
مثل هرچیزی عین من و تو ...
بدون اینکه هیچ دلیلی برای نزدیکیمان...
چیستے؟
ڪیستے ڪہ همہ جا هستے ، اما نیستے
در تلألؤ نور خورشید هنگام طلوع ڪہ بر قطرات شبنم گل شمعدانے پشت پنجرہ ام درخششے بینظیر میدهد
در خروش رودخانہ اے ڪہ اول بهار سرمست و آوازہ خوان از ڪوہ جارے میشود بر دشت تشنہ و بیقرار
ڪیستے ڪہ حتے...