متن سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی
نه!
این بهار هم آبستن هیچ لبخندی نبود!
قبل از اینکه دست هایم در آغوشم یخ بزند،
مرا دوست بدار!
شاید شکفتم!
▫️سیامک عشقعلی
مرا به سرو تشبیه نکن!
وقتی دهانم بوی گل های یاس می دهد در پاییز!
من رود نیستم!
آسمان هم نبود م!
من سرگردان ترین واژه ام؛
در کتابی که هیچ کس آن را نخوانده!
▫️سیامک عشقعلی
خانم! حرفی هست می خواهم بگویم
من... راستش... این روزها بی تاب هستم
از دور هم گاهی که می بینم شما را
می لرزد از یک شرم شیرین قلب و دستم
شاید جسارت می کنم اما عجیب است
هی... چندباری خوابتان را دیده ام من
با اسمتان شعری نوشتم تا...
بگذار بنوشم تب چشمِ عسلت را
یک لحظه بپوشم گل خوشبو! بغلت را
از هرچه که زیباست به قدری به تو دادند
پیدا نکند هیچکس اینجا بدلت را
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
با پنجره ها بخوان سرود از تبِ رود
خورشید شو! عاشقانه لبخند بزن!
غم می رود از حوالی ما، به خدا!
بی علت و بی بهانه، لبخند بزن!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
آیینه می رقصید با اعجازِ نازت
در من تمنا غنچه ای زد سارقم کرد!
دیدی مرا یک لحظه، چشمم را گرفتم
زیبایی ات بی رحم بود و عاشقم کرد
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
صبح شد! یک بار دیگر زندگی
بار دیگر لحظه هایی سبز تر
مردمی عاشق تر از یک دشت گل
در کنار هم، صفایی سبز تر!
صبح شد! لبخند می آید به بار
آسمان بوسیدنی تر می شود
سادگی با نور می رقصد و عشق
با تو، با من، دیدنی تر...
عاشقم! تازه ترین سرخیِ گیلاس منم!
مثل هر شیشه ی باران زده، حساس منم!
عطر پیراهن من مانده در آغوش زنی
او که در دشتِ خیالات تو شد یاس منم!
خاک پای تو شدن قصه ی هر شعر کسی ست
زیر این خاک ببینی اگر الماس منم!
باز می بویمت...
آمدی مرحم شوی، بدتر شدم
من تو را در شعرها فهمیدمت!
مانده روی شانه هایم عطر تو
مثل گل بودی اگر می چیدمت...
گاه گاه از خاطرم رد می شوی
بار آخر وای من تا دیدمت...
دست هایت را کسی جز من گرفت
غیرتم شد ابرِ غم، باریدمت...
یادم آمد...
آره من جادوگر شعرای عاشقانه م و
همه ی مدعی هارو پشت سر جا می ذارم!
شعر من به قلب هرکسی نشسته جز تو
واسه ی همینه هیچوقت شعرامو دوست ندارم!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
پسری که تورو با تموم قلبش می خواست
اونی که به چشم هرکسی به جز تو زیباست!
غرور گرگ داره! کوه غصه توو دلش!
اونی که همه میگن وجودش دریاست!
اونی که توو خیابونای شهر مرد شده
عشق تو چرا براش مثل یه کهنه درد شده؟
اونی که به پای...
لیلا! برای دست هایت یاس چیدم
یک روسری با رنگ دلخواهت خریدم
می خواستم شعری برایت گفته باشم
اما نشد! انگار نقاشی کشیدم
دلگیر از دنیا نباشی مهربانم!
دیشب دوباره خواب دیدم... خواب دیدم...
لیلا! خودت خوبی؟ بگو از حال کوچه
با این خیابان ها به چشمانت رسیدم
هر جا...
زندگی دردی ست شاید نیست درمانش هنوز
در شروعش مانده ام با فکر پایانش هنوز
سخت شد هرلحظه اش هرروز، هرجا، در دلم
حسرتی دارم من از یک ذره آسانش هنوز
قصه را غمگین نوشت از اولش شاید خدا
هرکسی زخمی به دل دارد و بر جانش هنوز
آب را...
غم چشمان تو را می شنوم
که در آن غربت شب می شکنی
پرم از ضجه ی این شهر، بگو
نکند باز تو دلتنگِ منی؟
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
مثل یک سکوت در شبی شلوغ می مانی
مثل درد، بغض، گریه، بی دروغ می مانی
دختری که دید اشک های دفترت را گفت:
مثل شعرهای مادرم فروغ می مانی...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
شده در کوچه ی باران زده آشوب شوی؟!
به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟
شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟
و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟!
و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنی
بزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب...
وقتی که ساحل می رود همدردِ دریا می شود
وقتی که شب با خنده ای بی وقفه فردا می شود
می بوسمت! می بوسمت! آن لحظه با یک دشت گل
یادت بماند آخرش، یا می شود! یا می شود!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
خانه زیبا می شود با روی زن
می کشد دلمرده گی را بوی زن
زن بهاری سبز از آرامش است
شعرها می بارد از گیسوی زن
خستگی با زن به پایان می رسد
خنده ای باشد اگر جادوی زن
عشق را فرمانروایی می کند
شد خدا از اولش الگوی زن...
این رفتن عمر ما چه ناغافل شد
تاریخ خوشی، برای ما باطل شد
ما هرچه که کاشتیم در پایانش
یک مزرعه بی کسی فقط حاصل شد
با هر غم اگر خوشی به آدم دادند
آسان به خدا قسم خودش مشکل شد
گفتند بزن به آب دریا، اما
دریا که به...
ناز سرانگشتانت
مهمان بوسه ی فرشته هاست!
حتی ابلیس،
به سجده افتاده برابرت، معصومانه!
گل ها غنچه می دهند در ستایش تنت!
چشمه ها به پاکی ات
غبطه می خورند!
تو را بهشت تفسیر می کنند آینه ها!
تو را زیبا می خوانند کلمات!
تو را خدای کوچک
تو را...
امروز می خواهم هوایت را ببوسم!
زیبا شوی من چشم هایت را ببوسم!
آنقدر خوبی! باوقاری! مهربانی!
خانم! می خواهم صفایت را ببوسم!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
هجوم غم آمد شدی دلسرد!
جهانت اگر شد سراسر درد
به مو می رسد قصه اما نه!
خدا ناامیدت نخواهد کرد!
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
به شعرهای عاشقانه سلام!
به خنده های بی بهانه سلام!
کشیده ام به بوسه چشم تو را
ای عشق تا ابد یگانه سلام!
□ شاعر: سیامک عشقعلی