شعرزیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرزیبا
حالا اگر بیفتد
ستاره بر زمین و
واژه بر سیاهی
و بپَرد
هوش از سرِ طبیعت
باز بر پوستم جوانه می زنی
باز در رگ هایم می درخشی
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
از عشق مى نویسم باذوق شاعرانه
با شور یک غزل یا غوغای یک ترانه
از بغضهاى تلخ و از اشکهاى خاموش
از کوچه هاى باران در خلوت شبانه
یا از تبى که امشب بر جان من نشسته
با آتشى که هر دم از دل کشد زبانه
در باغ خاطراتم فصل...
بی تکیه گاهِ شعرِ تو، دنیا ستون نداشت
غرقِ سکوت بود جهان ،چند و چون نداشت
آیینه بود وصبحِ بهاری پریده رنگ
رگ های کوچه باغِ گل سرخ ،خون نداشت
از چشم های اَبر، فقط زخم می چکید
پشتِ سر مسافر، باران شگون نداشت
فرهاد بود و تیشه ی زنگار...
اگر چه آسمانت بی نقاب است
پر از ردعبور آفتاب است
به هرجا چشم می چرخانی،اما
سراب اندر سراب اندر سراب است.
رضاحدادیان
دوبیتی
درست در همین سطر
در همین نقطه
ریشه های این شعر
تاویل می کند
ارتعاش پرواز را
مریم گمار
سررفته بود
حوصله ی اشک
افتاد.
رضاحدادیان
از پنجره ی صبح، دهان ساخته اند
بر بالِ نسیم، آشیان ساخته اند
هربار تو را دید دلِ من پَر زد
انگار تو را از آسمان ساخته اند.
رضاحدادیان
لابه لای جمله ها
کلمه ای تنها مانده است
که منم.
رضاحدادیان
تنها
شکوفه می داند
چه کشیده ام
از دست تگرگ.
رضاحدادیان
بگذار برف ببارد درمتن!
شعرهایم تصمیم خود را گرفته اند
می خواهند سپید باشند.
رضاحدادیان
خیابان
عبور می کند از اتوبوس
تا در خیابان بهار
تو
مرا شکوفه شوی
ومن
تو را پروانه.
رضاحدادیان