متن عاشقانه خاص
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه خاص
چشمان تو اقیانوس اطلس است و
من ماهی های غرق شده در آنم
یک لحظه بودن با تو، می ارزد به تمام ثروت عالم،
وقتی می خندی ،بار پسته می شوی
و وقتی لبخند می زنی ،بار شکر
پس من ثروت مند ترین تاجر پسته وشکرم
ای نی شکرم..........
حجت اله حبیبی
آن قدر به آغوشم تعلق داری
که دکمه های پیراهنم گم شده است.
محبوب من
یاد شما نباشد
زندگی به چه درد من میخورد؟
- می دونستی تو شبیه موسیقی ای؟!
تا حالا بت گفته بودم؟!
+ چه تشبیه قشنگی! چه سبک موسیقی ای؟!
- بی کلام! چون زبون تو چشم هاتن!
بیا به منظرِ چشم های منتظرم
بهار تازه و مرطوب را نظاره کنی
دوباره پلک بزن در نگاه ساکت من
که آسمان شبم را پر از ستاره کنی
اگر تو خواسته باشی فدای چشم تواَم
نشسته ام که به سویم فقط اشاره کنی
ببار بر منِ پاییزی ای هوای لطیف...
مادرم قالی بافت...
آنقدر تا که به درد ِسِل ، مُرد.
پدرم کارگرِ بنا بود...
آجری عاقبت زندگی بابا بود.
من در این خانه ی خلوت
پی تو می گشتم...
دل من تنها بود
این گل باغچه را آوردم
که کنم هدیه به تو
مرد رویاهایم محرم اسرارم
یا بیا...
آهِ شب واندوه ، اگر که اثری داشت
این تیره شبِ غصه یقینا سحری داشت
ای کاش که در منطقِ چشمانِ سیاهت
ققنوسِ غزل های دلم،بال و پری داشت
در معجزهِ چشمِ تو کافر شده این دل
ماهِ رخِ زیبایِ تو... شق القمری داشت
از روزِ ازل\عشق\ درونِ گِلِ ما...
دهانم،،،
مسلح با رگباری بوسه ست...
♡
تا نبوسمت،،
اسحله را،،،
زمین نخواهم گذاشت!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
رویا گونه عاشق توام
رویا گونه میخواهمت
بی هوس...
تنها خودت را برای خودت
بی توقع...
فقط عاشقانه دوست دارمت
مانند تمام شعرهایم...
مانند نوشیدن قهوه ی هر شبمان ،
و خوردن چای هر روز عصرمان ،
مانند چال روی گونه ات ،
نجیبانه دوستت دارم...
دوستت دارم از دور......
نگاه کن مرا...
هستم کنارت...
یک مردِ مغرورِ عاشق...
با لبخندی از جنس رضایت...
آغوشم را در انتظار تو باز گذاشته ام...
منم ؛ یک مغرورِ عاشق...
تمام من وابسته به هیچکس نیست...
دستی را نمیخواهم بجز دستان تو..!
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
جای تو کنارم خالیست...
روبروی صندلی ات فنجان قهوه گذاشته ام
و خانه را مطابق پسند تو چیده ام.
جای تو در خانه ی قلبم خالیست. .
وقتی تو نیستی خانه تاریک و سرد است.
مهربانم...
بیا و بیشتر کنارم بمان . .
روزها می گذرد ...
دریاب مرا .......
شب...
رنگ شاعرانه و عطر غزل های عاشقانه دارد
شب...
مثل لبخند زیبایِ یک بانوی شاعر است
شب...
را باید با شمع چراغانی کرد
و با رایحه دل انگیز عود به سر کرد.
شب را فقط باید شعر شد...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
شب بخیر شیرینم ،
خواب هایت ناز...
اینجا کسی شب های من را بخیر نمی کند.
شب که میشود ، می نویسم.
آنقدر که از یادم برود.
تو اما بنویس که یادت بماند.
رفتم ، طوری که این بار حتی در خواب هایت هم جایی برایم نباشد.
رفتم ، اینبار...
اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
شب...
رنگ شاعرانه دارد
عطر غزل های عاشقانه دارد
شب...
مثل لبخند زیبایِ
یک بانوی شاعر است
شب...
را باید با شمع چراغانی کرد
و با رایحه دل انگیز عود به سر کرد.
شب را فقط باید شعر شد...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
این همه ناز دو چشمان سیاهت
شده است ساز دلم...
من به مضراب دلم چنگ زنم
تار کنم ، زخمه زنم ، زلف تو را...
ساز کنم ، ناز کنم آن دوتا چشم تو را...
ای که آواز لبت مست کند جان دلم...
ای که گر خنده کنی قفل زنی...
چه آرامشی دارد وقتی...
روی کاناپه ی دونفره بنشینی
آهنگ قایقران ولگا را با صدای آرام پلی کنی
فنجان قهوه ات را بنوشی
دفتر شعرت را باز کنی
و برایش عاشقانه ای بنویسی
از زیباترین لحظاتی که با هم داشته اید.
بنویسی در وصف کلبه ای دِنج...
و نوشیدن فنجانی...