متن چشم انتظارم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم انتظارم
زمانی که چشمانم، محوِ آسمانِ آبیِ چشمانت، بشود؛ قلبم به اندازه ی تمام خاطرات،بین مان، حصار جدایی می کشد. باورش سخت است اما؛ زمان زیادی گذشته است که عشقِ من، از نظر همه؛ پنهان مانده است.
اکنون؛ قلبم را ببین که چگونه در انتظارِ دیدنِ همتایِ معنوی اش؛ چنین فرسوده...
تو چون ماه آمدی در این جهانم
که روشن می کند شب آسمانم
به عطرت باغی از گل ها بسازم
بگو شعری که بل بل را بسازم
بخوان بل بل تو از آواز قلبم
بگو امشب به یار دل تنگم
بگو دیگر بیا چشم انتظارم
تو را تنها ندارم در...
من تو را چشم انتظارم شب بخیر
روز و شب را بی قرارم شب بخیر
من تو را در هر زمان می خواهمت
یک تو کم دارم کنارم شب بخیر
بی تو
تنها
خون گشته این دل
قلبم
دردا !
آتشفشانِ غصه است ؛ جانا کجایی؟!
با من چرا نامهربانی مهربانم ؟!
از من چرا دل کَنده ای
سروِ روانم
خورشیدی و بر من نگاهت گرم و پر مهر
ای حضرت عشق !
کردی طلسمم ؛ بردی دلِ من
سحراست...
ای آنکه پیرم کرده ای دل را ببازم حاضری
به دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری
گاه شیرین پشت نقشی تازه پنهان می شود
مثل فرهاد من به نقش تو بنازم حاضری
تو راز و نیاز هر شبی ای همه یادم شده تو
من شده ام نشان به تو...
بی تو شکستم با خود، در به درت بودم...
گرچه نبودی اما، همسفرت بودم
بغض و جنون در من؛ با یاد تو می خواندم:
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
◾ شاعر: سیامک عشقعلی
من اختیار نکردم پس از تو سادات دگر
به غیر غم که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذر تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
بیا به منظرِ چشم های منتظرم
بهار تازه و مرطوب را نظاره کنی
دوباره پلک بزن در نگاه ساکت من
که آسمان شبم را پر از ستاره کنی
اگر تو خواسته باشی فدای چشم تواَم
نشسته ام که به سویم فقط اشاره کنی
ببار بر منِ پاییزی ای هوای لطیف...
دریای عشق باش که دریا ببینمت
در پیچ و تاب ساحل رؤیا ببینمت
رؤیای من شده تنها حضور تو
خواهم من از خدا ، که تنها \ببینمت\
دادم قسم تو را ؛ به حسّی که بین ماست
در خاطرم همیشه بمان ، تا ببینمت...
قدری نقابِ چهره ات را بزن...