سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
تو عاشق من نبودیمن خطای دید داشتم......
از شمالی ترینقسمت وجودتتا استوای داغ دلت... راهیست کهپیمودنش️دلی عاشق میخواهد...سفر تا اعماق وجودت رادوست دارم...️️️...
به خورشید نگاه کن️به باغچه و درخت واطلسیو رقص پروانه...به روی شانه های گلبنگر به صبح که از راه رسیدهتا من دوباره عاشقت شوم. ️️️...
او دختری زیباستساده و راستگوو «پرنده» ای غمگین و عاشق در قلبش پنهان است!...
رفیق جان! قسم نخور که عاشقم شدی!دروغ گفتن از قسم شروع می شودهمینکه می رسی، به جاده فکر میکنی...جدا شدن، قدم_قدم شروع میشود...
و شهریورعاشقی بودمردد بین ماندن و رفتنمسافری کهبا یک چمدان می آیدو با یک چتر می رود... ...
سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کردکه بی تو بغض شوم دست های گرمت را...که حسرتم بشود لمس کردن موهات...که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را... تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخندیدمت جز در چشم های رانندهکه ناگهان وسط جاده عاشقم شده بود...میانِ بغض خراسانیِ دو خواننده!دو چشمِ قهوه ایِ رنگ چشم های خودتچرا دروغ بگویم؟ نگاهِ گرمی داشت...و تووی آینه با چشم هاش می خندیدو مثل تو کتِ خاکستریِ چرمی داشت تو ر...
کنار من باشحتی اگر بهار نیایدحتی اگر پرنده ای نخواندحتی اگر زمستان طولانیاگر سرما نفس گیرحتی اگر روزگارمان پر از شبپر از تاریکی باز یکی با نفس هایشعشق را صدا می زند.دنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!بیا بودن را اراده کنیمبیا از سرِ انگشتانِ این احساس آویزان شویملبریز و مست تاب بخوریمدنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!بیا شگفتی دوست داشتن رابه سینه هامان بسپاریمبیا ساده باش...
سبز می پوشی، کویر لوت جنگل می شودعاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می کنی...
عاشق حاضر جوابی ات شدمکه هیچ دوستت دارمی را... بی بوسه نگذاشتی ! ️️️...
شاید او جذاب ترین یا زیباترین دختر نباشد ولی اگر تو عاشقش هستی و لبخند را بر لبانت می آورد... چه چیز دیگری اهمیت دارد؟...
توام اگه خنده های خودت رو میدیدی عاشق خودت میشدی ...️️️...
ساده نگذر از بهار؛وعده گاه قلب هاے عاشق استاردیبهشت...!️...
همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم️️️...
عشق از تو آغاز می شود دختر!تویی که جان بخشیده ای به این همه عشق...موی بلند و گونه سرخت اگر نبود،دنیا اگر لبِ اناری و بلندی مژگانت را کم داشت، عاشق نداشتیم در جهان...حتم دارم قبل از تو احساسی وجود نداشت و خدا به وقت آفریدن تو بیشتر از همیشه لبریز عشق بوده استبستگی به تو دارد عشقبه تو و دخترانگی هایت...هرچند ساله که هستی،دخترانگی ات را از یاد نبرتا دنیا زیبایی کم نیاورد!روزت را جشن بگیر چشم و چراغ دنیابه خودت ببال که اگر نبودی...
صبح یعنی نفسم با نفست ساز شودچشم من در نگه عاشق تو باز شود......
هیچ عاشقیبیچاره تر ازعاشقی نیستکه هم گول می خوردهم عشق می دهدهم تنهاست...
هرگز به این اندازه که عاشق تو هستم کسی دیگری را دوست نخواهم داشت.️️️...
حال و روزم شده لنگه ی ایوب پیامبر. خیلی وقتها فکر می کنم که اگر آتش بر ابراهیم سرد نمی شد، اگر جبرئیل به موقع گوسفند را به دست ابراهیم نمی رساند، اگر موسی را از آب نمی گرفتند و به قصر فرعون نمی بردند، اگر یهودا به عیسی خیانت نمی کرد و او را به صلیب نمی کشیدند، اگر نوح آن جفت جفت حیوان را سوار کشتی نمی کرد و نمی بُرد، اگر آن ماهی بزرگ یونس را نمی خورد، زلیخا عاشق یوسف نمی شد و من عاشق جواهر چه اتفاقی می افتاد و دنیا چه شکلی می شد؟»...
حواست هستبا تو خوشحال ترینحالت عاشق شدنم.....
یادم باشد عاشق کسی شوم،که شعر را بلد باشد !کسی که بفهمد وقتی؛ستاره را به چشمهایش،زمین را به آغوشش،و بهار را به بودنش تشبیه میکنم !یعنی،دیوانه وار دوستش دارم ... ️️️...
وای از آن روز تو عاشق شوی و من معشوقپدری از تو درارم که خدا می داند...
ادما وقتی بهشون ثابت کنی عاشقشونی تغییر میکنن، بعضی ها میشن معشوق بعضی ها میشن رویا...
فقط یک زن می توانددر عین حالهم عاشق باشد،هم آشپزی کندهم دلتنگ بشودهم کتاب بخواندهم گریه کند ؛و هم انگار که اصلاهیچ اتفاقی نیفتاده است...
️من عاشق چشمام میشم !!همونجا که با ذوق، دیدنت رو انتظار میکشه... ️️️...
اصلا مگر عشق سکوت میشناسد؟! فریاد استفریاد نگاهفریاد لبخندفریاد احساساصلا مگر عشق ترس میداند چیست؟عشق شجاعت استمگر میشود از رسوا شدنش ترسید؟اصلا مگر عشق میتواند رسوا نشود؟اگر عاشق باشی خوب میدانی که چه میگویممیخواهی سکوت کنی؟!تنها میتوانی مهر خاموشی را بر صدایت بکوبیاما چشمها چه؟صدای فریادشان از صدایی که ساکتش کرده ای بلندتر است...قلبت چه؟انگار می دود و عاشق شدنت را در گوش مردم شهر میخواند!اگر روزی فکر کردی میتوانی ...
عزیز دردانه ی منبگذار کمی از دیوانگی های یک دل عاشق برایت بگویمولی تو این دیوانگی ها را بگذار پای دلتنگیجانان منتو که نمیدانی اما همین من دیوانهچه روز و شب هایی راپشت درخت ، سر کوچه تان به انتظار دیدن ، یک لحظه ، روی مثل ماه تو هستم بلکه این دل کمی آرام تر در سینه ام بی تابی کندو چه شیرین لحظاتی استوقتی که فقط برای ثانیه ای آن زیبایی بکر و چشم های الماس گونه ات را می بینم !و تنها کاری که از من دلداده پنهان بر می آیدقربان صدقه...
من می بالم به اسارتمو اینکه یک عاشقمعاشق تک تک میله های این قفسعاشق بال های شکسته شده در حسرت پروازعاشق تماشای این دنیا از پَس حفاظ های این خانهمن به این اسارتم می بالمهمراهی با دنیادیدن طلوع و غروب خورشید عمرایستاده کف زدن بر زمانِ از زمان ایستادهو رفتن به برهوتِ عالم خیالهمراه باش با خیالمقفسی زیبا و رنگی اما در کنج مه آلود اتاق تاریکلبخندی به نشانه ی حیات اما در دنیای ماتم زدهزندگی با تمامی امواجش وامید به آرامش فرداه...
آذرماهى ها آخرین برگ برنده ى فصل زیباى پاییزند که با آمدنشان خورشیدِ غم هایتان غروب میکند!هر چقدر هم که غصه،لانه کوچکى در گوشه قلبشان ساخته باشد ولى باز هم با عشق و صداقت مهر مى ورزند و تمام نقطه چین هاى احساستان را پُر مى کنند.آذرى ها عاشق قدم زدن در فصل برگریزان پاییزند...فکرش را بکنید که عاشق هم باشند...آذرى و او و پاییز و قدم زدن ها...واى که دیگر زیباتر از این تصویر مگر داریم!؟تولدتان مبارک آخرین فرزندان زیباى پاییز...! ....
عشق غیره منتظره ترین حس دنیاست ! مى آید و هُلت میدهد و از تمام خط قرمزها رَدت میکند ! عشق زبان احساست را تغییر میدهدو زیباترین واژه ها در مقابلت کم مى آورند ! به هر بهانه اى طبل عشق را دست میگیرى و فریاد دوستت دارم را سر میدهى و روز عشقت را رقم میزنى ! صفحه تقویمت را باز کن! این همه حس قشنگِ عشق را در تمام صفحات تقویمت امضا کن،که اگر عاشق باشی هر روزت،روز عشق است!...
مگر می شود بجز توعاشق کسی شد؟برای کسی بجز توخندید؟ساز زد! شعر خواند!اصلا مگر می شودجز تو برای کسی شاعر شد...
یک نفر گفت خدا کاش که عاشق بشوم شد و در پیچ و خمِ عشق خدا را گم کرد...
️در کنار دلبرم آرامشے آمد به دلباز آغوشش مرامستو خرابم مے کندچشمهایش چشمہ احساس شد عاشق شدملعل لبهایش مرامست از شرابم مے کند....️️️️...
هیچ عاشقی بیچاره تر ازعاشقی نیستکه هم گول می خوردهم عشق می دهدهم تنهاست......
اولین بوسهٔ دوعاشق را دیده ایچنان زیبا ، چنان دلچسبتو آنی...!...
خواب دیدم که تورا واله و شیدا کردم خواب دیدم که مرا عاشق و رسوا کردیخواب دیدم که تورا سوی خودم میبردمتومرا جانب میخانه و می میبردیمن تورا با دل و ازجان دعا میکردمتومرا با غم و اندوه رها میکردیمن تورا با همه اوصاف تمنا کردمتومرا رقص کنان مست و مداوا کردی...
در ببندید و بگویید که منجز از او از همه کس بگسستم کس اگر گفت چرا ...!؟باکم نیستفاش گویید که عاشق هستم ......
عاشقم کردی و اینگونه گرفتار شدمدوری و فاصله را دیدم و بیمار شدمچند روزی ست به دیدار تو مشتاقم منتو چه کردی که چنین عاشق دیدار شدم️️️...
هر صبح ڪه چشم باز میکنم️عاشق مۍ شوم ، دل میبازم به نگاهت به بوسه هاۍ عاشقانه ات حضرت معشوق! ️...
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشودعاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت...
.منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم.. ️️️...
آدمای راستگو،خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشوند،خیلی راحت احساسشون رو بروز می دهند،خیلی راحت بهت میگن دوستت دارند،خیلی دیر دل میکنند،خیلی دیر تنهایت میگذارند،اما وقتی زخمی می شوند...ساکت می نشینند،چیزی نمی گویند،خیلی راحت می روند،و دیگر هیچوقت بر نمی گردند...️️️...
.عاشق لعل شکربار توام.. ️️️...
تمام آن چه دانسته ام همین است تو عشق منی و آن که عاشق استبه هیچ چیز نمی اندیشد......
قسمتی از وصیت نامه گابریل گارسیا مارکزاگر برای لحظه ای خداوند فراموش می کرد که من پیر شده ام و به من کمی دیگر زندگی ارزانی می داشت، شاید تمام آنچه را که فکر می کنم بازگو نمی کردم ، بلکه تأمل می کردم بر تمام آنچه که بازگو می کنم. چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزش گذاری می کردم. کم می خوابیدم. بیشتر رؤیاپردازی می کردم، در حالیکه می دانستم که هر دقیقه ای که چشمانمان را می بندیم، ۶۰ ثانیه نور را از دست می دهیم. به رفت...
آدمک آخر دنیاست بخند...آدمک مرگ همین جاست بخند...دستخطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذ ماست بخند...آدمک خر نشوی گریه کنیکل دنیا سراب است بخند...آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند...فکر کن درد تو ارزشمند استفکر کن گریه چه زیباست بخند...صبح فردا به شبت نیست که نیستتازه انگار که فرداست بخند...راستی آنچه به یادت دادمپر زدن نیست که درجاست بخند...آدمک فصل خزان است بخند...ریزش برگ عیان است...
به جز بیچارگی، عاشق ندارد چاره ی دیگر.......
از عشق هم...عاشق ترم وقتی تو باشی یار من...️️️...
یک روز بارانی از لابلای پیچ و تاب موهای باران خورده امتو را پیدا کردمتویی که می گفتیهمیشه توی خیالت عاشق یک دختر مو فرفری بوده ایکسی که توی شعرهایت با موی باز قدم بزندو پیچ و تاب موهایش باد را گمراه کنددختری شبیه من که با دست مهربانتبه موج های خروشان موهایش آرامش ببخشیمی دانیمن حالا موهایم را خیلی دوست دارم و فکر می کنم چقدر خوشبختمکه مرا از موهای فرفری ام شناختیو عاشقم شدیدختران مو فرفری شاعران زیادی برای خودشان د...
خردادی واقع بین خوش مشرب و عاشق...