متن عشق

توهمه حواسمو/درگیرچشمت میکنی منوبه جرم عاشقی/اسیرعشقت میکنی

من چیز زیادی از عشق نمیدانم
فقط میدانم
وقتی میخواهی یک نفر را
دوست نداشته باشی
و نمیتوانی ،
یعنی دلت را بَد باخته ای ...

من دلم همین حالا عشق میخواهد...
اینکه یک نفر یک روزی می آید، دلم را آرام نمیکند،
بغضم را تمام نمیکند،
دستهایِ یخ زده را گرم نمیکند.
عشق مهم است،
حیاتی است،
همان دلیلی است که صبحها چشم هایت را باز میکند
و لبهایت را به خنده باز.
ولی کی...

دلم هواتوکرده / هوای خنده هاتو چقدتحمل کنه / جدایی ازچشاتو

سازدلتنگی بی تو / گوش منوکرمی کنه آخ چه پرسوزمیزنه / چشم منوترمی کنه

وقتی دوسم نداری /فاصله هانشونس سردی تونگاهت/واسه چشام نشونس

هیچ وقت به خاطر عشق ورزیدن به دیگری خودتان را خرد نکنید. رؤیاها و اهدافتان هم اهمیت دارند. منظورم این نیست که برای عشق مرزهای خاصی وجود دارند که نباید از آن ها بگذرید، بلکه منظورم این است که هروقت احساس کردید بیش ازحد خودتان را در این عشق فدا...

درحسرت چشمان تو / همچون کویرتشنه ام معشوق من نظاره کن / من زیرتیغ دشنه ام

گفتم بی تو این عشق سامان ندارد
باز آی بودن که تاوان ندارد

گفتم ای بهارم کنام باز آی
پاییز ماتم این عشق پایان ندارد

رفتی کجا گشتی کجا بندرت کو
حسرتت سخت است آسان ندار

در دل خزان گذر دارد این عشق
بیا که دل تاب طوفان ندارد

گفتی...

مهم نیس قلبت توی/قلب چه کسیه جاش هرکسی هستی هرکی/عاشق زندگی باش

نام قشنگ زندگی غم شد، بدون تو
حتی تنفس،مزه ی سم شد، بدون تو

هرگز سراغ عشق را، از قلب من نگیر
شب های من ، رنگ محرم شد بدون تو

آن مبتلا بر چشم کالت،،،، تا ابد فقط
دیوانه ای محتاج مرهم شد، بدون تو

با قرص های خواب...

بارون نگاه به من و / به قلب غمگینم کن آروم نباریه کمی / تندتربزن خیسم کن

وقتی که اززبان / حرفی نشدبیان تک جمله ای به عشق / باخط دل نوشت

لبخندت در این جهان
معجزه ای بود
از سوی پیامبری که
هرگز ادعای رسالت نداشت
و عشق
ناممکن ترین اتفاق زندگی ام
همچون ایمان یک مسلمان
در کلیسای یک کشور یهودی نشین ...

عشق دوم هم دروغ و هم گناهی دیگرست

دل بریدن ها مکرر راه راهی دیگرست

قلب هر کس خانه ی پاک خداوندست وبس

عاشقی کردن بجز او اشتباهی دیگرست

با نگاهی دل نبندی، گول احساست مخور

جستجو کن، حاکم قلب تو شاهی دیگرست

با صداقت دوستی کردی که هم رزمت...

عشق
نام قبیله اى ست
که از تو در من زندگى مى کند
و آوازهاى بومى عاشقانه اش را
در جغرافیاى کوچک تنم مى خواند
تا تمام مرا در دنیاى تو آغاز کند
دست من نیست
این قبیله مى خواهد
من
عاشقت باشم ...

الهی
برای بی شمارهایی که بخشیده ای
یک شکر
برای عشق و غمش
هزار شکر...

لحظاتى که با عشق میگذرد انگار که از ثانیه هاى عمر کم نمی شود.

رفتی ولی خیال تو
آخه ولم نمی کنه
نمی دونی که باچش و
بادل من چه می کنه
هر شب خیال چشم تو
به دل من پامی ذاره
سحر که میره عطرشُ
توی سرم جامی ذاره
خدا فقط خبر داره
سحر به دل چه میگذره
که یادت رفته و بازم...

ما اگر توی خیابان دو نفر را ببینیم که به جان هم افتاده اند اصلا تعجب نمیکنیم!
شاید کمی کنجکاو شویم و بخواهیم بفهمیم علت دعوایشان چیست!
اما قطعا متعجب نمیشویم.
یا مثلا اگر ببینیم یک موتوری از کنار کسی رد شد و کیفش را دزدید بازهم تعجب نمیکنیم!
فقط...

بگذریم ازتب وآه /بگذریم ازغم واشک بهترین حس جهان/عاشقی بوده وهست

حادثه قشنگ عشق/قبلش خبرنمیکنه پاکه بذاره به دلت/ازدل سفرنمیکنه

قسم به عشق ، که دنیای من اگر دنیاست
بیا برای تو باشد هر آنچه در فرداست

که عمر من ، صد و پنجاه سال اگر باشد
تمام عمر ، فقط فرصتم همین حالاست

به قدر لذّت یک لحظه چای نوشیدن
به برکتِ گل سرخی که نقش فنجان هاست

چقدر...

چقدر عاشق و معشوق مرده اند، امّا
هنوز هم که هنوز است عشقِ شان باقی ست