پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بیهوده انتظار خبر می کشیم ما...
نشسته ب انتظار میداند..غم دل خوردن را.....
آدینه به اشتیاق تابیدن تو ستیک دشت درانتظار باریدن توستیک باغ گل از نرگس و یاس ومریمسرمست از آن نگاه خندیدن توستدیدناعظم کلیابیبانوی کاشانی...
آدینه دلش گرفته و غمگین استاین درد نبود تو عجب سنگین استبرگرد بیا هوای چشمم ابری ستتا آمدن تو حال و روزم این است اعظم کلیابیبانوی کاشانی...
چه خوش است انتظارِ تو...
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی ؟...
و کسی در انتظار باران پژمرد ......
و کسی در انتظار باران خشکید......
انارهای کالدر انتظار رسیدن دستانت...
ترس، رنج برخواسته از انتظار رخدادی بد است....
انتظارتکلیف آدینه ها...
جمعه یعنی انتهای انتظار...
به انتظار نبودى ز انتظار چه دانى؟...
کاش این جمعه بگوییم به تبریک ظهورش صلوات!...
آرامشی که امروز دارم ؛مدیون انتظاریه که دیگه از کسی ندارم......
موهایم سفید شددر انتظار کسی که قرار بود با عاشقی روسفیدم کند......
میخواهمعوض شودنقش هاتو در انتظاربمانیو برنگردممگر در خیالت...
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم...
آرامشی که اکنون دارم مدیون انتظاریستکه دیگر از کسی ندارم !...
در آی از دَرَم ای صبح آرزومندانکه سوخت شمع من از انتظارِ خندهى تو...
از انتظار ، دیدهی یعقوب شد سفیدهیچ آفریده چشم به راه کسی مباد...
همیشه امیدوار باش اما هیچوقت انتظار نداشته باش...
انتظار داشتن شعور از بعضی ها،مثل شرط بستن رو خر تو مسابقه اسب سواریه...
آرامش امروزم را مدیون انتظاری هستم ؛که دیگر از کسی ندارم !...
و سهم ما از تمام دنیا انتظار بود و سهم ما از تمام انتظارها هیچ...
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده...
و پاییز در انتظار زمستان بودو شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق.....
باز آی دلبرا که دلم بیقرار توستوین جان بر لب آمده در انتظار توست...
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توستوین جان بر لب آمده در انتظار توست...
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی ....
اگر برای اینکه آدم خوبی هستی انتظار پاداش داری ، آدم خوبی نیستی !...
مهم نیست چقدر طول بکشهعشق واقعی همیشه ارزش انتظارو داره......
که من شب را تحمل کرده امبی آنکه به انتظار صبح مسلح بوده باشم......
به این پنجره سالهاست که چشم دوخته ام شایدیک پرده بیایی...
کاشکاری کنیمکه خستگی انتظاراز تن چشم هایمان به در شود......
کمتر اعتماد کن تا روزی مجبور نشی به کسی بگی ازت انتظار نداشتم...
در انتظار تو بنشستم و سر آمد عمر...دگر چه داری از این بیش انتظار از من؟...
مرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار تویی...