گفتی که به وصلم برسی زود مخور غم آری برسم گر ز غمت زنده بمانم
این که مداوم سرد و گرمش میکنی لیوان چای صبحانه ات نیست که دل من است میشکند
صد بار گفتمش وسط حرف من نخند یکبار خنده کرد بیا عاشقش شدم
وقتى کسى رو دوست دارى هیچوقت تنهاش نمیذارى؛ حتىٰ اگه ازش متنفر باشى!
در اندک من ، تویی فراوان
صبح یعنی بغلم باشی و بیدار شوم و پریشان کندم موی بهم ریخته ات
ماجرا این بود... او صادقانه آمد... من دیوانه وار عاشقش شدم ️️
عشق، تعریف سادهای دارد؛ چشمانت...
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارد من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
فریاد و فغان و ناله ام دانى چیست؟ یعنى که تو را تو را تو را می خواهم
جااااااااااات اینجااااااااااااست ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
این دل که به یادت همه دم مست و خراب است گر بر سر آغوش تو می بود چه می شد ؟
این سر که ز اندیشه مرا بر سر زانوست گر بر سر زانوی تو می بود چه می بود؟
آه.. که عشق بس کوتاه است و فراموشی، بس بلند ...
در این جادو شب پوشیده از برگِ گل کوکب دلم دیوانه بودن با تو را میخواست ...
تا وقتى که صداى خنده هات رو نشنیده بودم، هیچ وقت نمیدونستم عشق هم صدا داره
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست...؟!
دوسش داری ؟ پس یادت باشه فقط دوست داشتن کافی نیست عشق مراقبت می خواد…
دیگه هیچوقت هیچکس اونجوری که اون رفته بود تو عمق روح و زندگی من تکرار نمیشه!
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی بار پیری شکند پشت شکیبائی را...
گاهی آدمی دلش فقط یک دوستت دارم میخواهد که نَمیرد ...!
سهمِ من از تو صدایی است که نه میشود بوسید نه در آغوش گرفت!
حکایت بارانی بیقرار است اینگونه که من دوستت دارم ......
بعضیا عشقشون مثل بارونِ بهاری میمونه شدید هست ولی زمانش کوتاهه...!