تقویم من از پاییز شروع میشود حولحالنا میخوانم و تو را آرزو میکنم
ما بهاری وسط پاییزیم
من اینجا درست وسط پاییز ایستاده ام و دارم برگ به برگ دوباره عاشقت می شوم
برگ به برگ... باران به باران هدر می دهی پاییز را به پای نیامدنت...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست
این غم انگیز ترین حادثه ی پاییز است جمعه و نم نم باران و خیابان بی تو
پاییز جان راستتش را بگو چه کسی ترکت کرد که آنقدر دلگیری...
کاش کسی پاییز را سر و ته می کرد برگها به درخت میچسبیدند، به من!
تشنگی مفرط روزنه ها/ تماشایی است/ پاییز
تماشایی است/ جابجایی/پاییز برگ ریز
خش خش صدای پای خزان است یک نفر در را به روی حضرت پاییز واکند
پاییز بهار دیگری است که در آن هر برگ یک گل است.
بوی دلتنگی پاییز وزیده ست ولی... اولین موسم این فصل مگر مهر نبود...؟!
پاییز را دیدی؟ آنان که رنگ عوض کردند / افتادند...
دلم را پهن کرده ام تا پاییز را برایت ریز ریز کنم
پاییز/چهار گوشه ی فصل ها/جنگ/سنجاقک ها/سینه خیز
غروب چکیده بر تن پاییز دور از...
پاییز و لکنت همیشگی تو بخواهی چیزی بگویی حرفی بزنی بالا نیاید
پائیز که می آمد رنگها زرد می شد و زیر پایش استخوانها می شکست!..
پاییز نامِ فصلی که تو را بر زمین نهادند
تو این وضع داغون و هوای غمگین پاییز تنها راه نجات بغله!
تو از فصل پاییز زیباتری... من از فصل پاییز تنها ترم
پاییز / باران و پنجره ای رو به رفتنت دیوانه ام اگر عاقل بمانم
تنهایی/ نام دیگر پاییز است/هرچه عمیق تر/ برگریزان خاطره هایت بیشتر