شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
وعده بوسه به صد مهر در آبان دادیهر چه جان کند تنم مهر به آبان نرسید...
آبان با شکوه من! فردای بعد از رفتنتبا ته مانده های پاییز چه کنم؟!......
آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شدخانه تکانی کن، اسفند روشن شد...
و بعد نوبت آبان رسید و بارانششب عذاب و خیابان راهبندانش...
شروع آذر من با تو شد بهاری کاش همیشه پیش تو باشم ، تمام آبان ها...
پاییز جان؛ مهرت که به ما نرسیدآبانت هم به غم گذشت دوست داریآذَرت راچگونه ببارم ...؟!...
آبانتوضیح نمی خواهدکلکسیونی از آدمای خاص...
من متولد بیست و سه آبانم به رسم عادت تولدم مبارک پاییزی که بیست و سومین روز از آبان آن سهم من است...
اتفاق خوب آبانمچه می شود بیفتی در آغوشم؟...
حال خراب حضرت پاییز،مال منشأن نزول سوره ی باران،به نام توتنها نه من به مهر تو،آذر به جان شدمدلتنگی دقایق آبان به نام تو....
آبان را به این می گذرانمتا پنجمین روزشتو را در میان باران و برگ های پاییزی تقویمپیدا کنم......
بی تو چگونه میشود آبان بیایدطاقت ندارم نیستی باران بیاید...
آبان یعنیالف: آبیب: بارانیالف: اسمانینون: نمونهتولدتون مبارک آبانی های عزیز...
به نام آن که آبان آفریدستکه ماهی بهتر از آن کس ندیدستآبان ماهی جان تولدت خیلی خیلی مبارک...
آبان ماهی جان تولدت مبارک...
مهر را بر سر آبان بگذارمهربان می گرددمن تو را با همه ی مهربه آبان دادممهربانباشکه پاییز بهارت گردد...
بوی آبان می آیدبوی کسی که دارد توی نسیمبرای تو شعر عاشقانه می خواند!...
بدون شک آغوش آبان ماهی هاهشتمین عجایب دنیاست...واردش که میشوی زمان برایت بی معنا میشود...آبانی یعنی فرمانروای احساسات......