دوشنبه , ۲۳ مهر ۱۴۰۳
در این شبی که روزنه ها تیرگی گرفت ما را هنوز دیده ی امید روشن است...
بعد نومیدی بسی اومیدهاستاز پس ظلمت بسی خورشیدهاست...
گویند که نور است پس از ظلمتِ بسیار دل روشن و سبزیم که شب ، دیر نپاید...
گر چه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت در این خانه به امید تو باز است هنوز...
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست...
تمام می شود و افتاب می تابد غمی نبوده به عالم که ماندنی باشد...
آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزوتا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم...
هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را...
که گرچه رنج به جان می رسد امید دواست...
همیشه میشه تو گذشته یه لحظه ی قشنگ پیدا کردو به امید تکرارش به زندگی ادامه داد...
ناخواسته خلق شدی؛ولی میتونی با خواست خودت دنیای قشنگی بسازی...
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هستتا ریشه در آب است امید ثمری هست...
Hope is the only thing stronger than fear .امید تنها چیزیست که از ترس قوی تر است ....
بر "دار" شبفرش می بافت صبح امید را دلتنگیم...
مرا امید وصال تو زنده می دارد...
یاد دلنشینت ای امید جانهر کجا روم روانه با منست...
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم...
ور در لطف ببستی در اومید مبند...
صبح آمده ، برخیز که خورشید تویی در عالمِ نا امیدی ، امید تویی ......
بعد نومیدی بسی امیدهاست از پس ظلمت بسی خورشیدهاست...
کسی که امید دارد، فقیر نیستهمیشه چیزی دارد...
این دوره آزمایش پایان می یابد و افق سرشار از امید و آرامش باز می گردد....
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امیدبهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت...
امید آمدنت را نفس نفس دارماگرچه طالع و بختم همیشه تنهایی ست...
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداستمن امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست...
آرام باشآنجا که دیگر راهی نیستخدا راه می گشاید...
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم...
و در آن تارترین لحظه شبراه نورانی امید،عیان خواهد شد...
شد زمستان، عروس جهان، به صد امیدبار دیگر به تن کند لباس سپید...
وقتی امید از بین برود" زمان " فقط یک مجازات است...
دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کنمن آمدم به امیدت، تو هم خدایی کن...
مرا به امید فردا راضی مکنکه اگر فردا حرفی برای گفتن داشتامروز می شنیدم...
عشق و امید شغل اطباست روز پزشک مبارک...
خیال دیدنت چه دلپذیر بود، جوانی ام در این امید پیر شد، نیامدی و دیر شد........
گاهی باید در دل سنگ روییدبە امید فرداهای بهتر...
امید از سیاهی شب نور می تَندتنها خداست دلخوشی آس و پاس ها...
...گوش بگیر!او که امید را از تو می گیردهمه چیز را از تو گرفته است....
خدا اگر زبان دل و فکرم را شنیدی برای انسان های انسان و تمام جاندارانت برف شادی را بباران باشد که همه مزین به لبخند و امید به دقایقی شیرین و بیادماندنی باشیم ....
بعد از خدا ،تنها امید منی مادر با دعایت رو سفیدم کن عشق و امید من روزت مبارک...
امید رهایی نیستوقتی همه دیواریم .....
تو هستی ، تو در قلب منی،و همچنان قلبم می تپدتو مال منی ، همه ی هستی منیو همچنان بودنت به من امید میدهد...
گاهی فاصله میگیریم به این امید که نبودنمان حس شود و قدرمان را بدانند ... غافل از اینکه بطوری فراموشمان میکنند که انگار هیچوقت نبوده ایم .......
فقط امیدت به خدا باشه رفیق...
خیال دیدنت چه دلپذیربود...جوانی ام در این امید پیر شد!نیامدی و دیر شد......
دنبال مقصر می گردی؟راه دوری نرو،غیر از خودت کسی تقصیری نداشت!او، فقط به تو کمی امید داد، تو، در مقابل همه چیزت را..!...
چه زیباست زندگی کردن با امید نه امید به خود که غرور است نه امید به دیگران که تباهی استبلکه امید به خدا که خوشبختی است...
کیم من؟آرزو گم کردهای تنها و سرگرداننه آرامی،نه امیدی،نه همدردی،نه همراهی ....
آخرین قصهی مگوی منیمثل آیینه روبهروی منیتو همانقدر آرزوی منیکه منِ بینوا امیدِ تواَم......
رویاهای غیرممکن اسم خاصی دارد که به آن امید میگوییم !...
چه سوزناک استسرمابابانوئلکمی امید بیاور...