جمعه , ۲۰ مهر ۱۴۰۳
جهانی آرزو دارم ، به دور از جنگ و خونریزی خدایا مستجابش کن ، چه دنیای غم انگیزی...
آن ها که اهل صلحند بردند زندگی راوین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی...
و اما چشمانشصبح پیروزی بودچشمانش را گرفتجنگ اغاز شد.....
با جنگهیچ آرامشی ترسیم نمی شودرسم جنگ آورانآشوب است !...
او مدارا کردنش با من شبیه جنگ بودچشم می بست و دلم تنگ نگاهش می شد هی.....
بخاطرش جنگ راه بندازقسمت واسه ترسوهاست !!...
از من فقط خبر داشتهمین!مثل مردمی که می دانندجایی از جهان جنگ است......
سیاست مداران ..جنگ را بر عکس می خوانندکه چنین به آن مشتاق اند ....
به من برگرد .چون مردُمی پس از جنگ ..به خرابه هاے شهر وخانه شان ....
کبود و سرخ و بنفش و ...هزار رنگ تر از اینجناب جنگ! بفرماجهان قشنگ تر از این...
یک لشکرِ چشم توو یک قلب من زاردر جنگ نبودی که ببینی چه کشیدم .....
غمگینم چونان پیرزنی کهآخرین سربازی که از جنگ برمی گردد ، پسرش نیست...
بچه تر که بودم به بابام گفتم میشه از خاطرات جبهه برام بگی؟ شروع کرد یه داستانایی تعریف کرد برام از رشادتاش که تهش اینجوری بود که بهخاطر پدرم ما پیروز جنگ شدیم....
زندگی چنین تقلایی است : جنگی است که هر روز تکرار میشود و لحظات شادش خلسههایی کوتاهاند که بهایی گزاف برایشان پرداخت میکنی ......
دیگه به درد نمیخوره این دنیاخشم،فقر،جنگ کُره زمین روفراگرفته!دیگه زیبایی وجود نداره........
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آیدتو یکی نهای هزاری ، تو چراغ خود بر افروز...
هنر عالی جنگ این است که دشمنت را بدون جنگیدن شکست دهی...
اعتقاد من اینست که کشتن تحت نام جنگ، چیزی جز به قتل رساندن نیست....
تو نمی توانی همزمان هم از جنگ جلوگیری کنی و هم برای جنگ آماده شوی....
تنها مردگان پایان جنگ را دیده اند....
هر نوع سرکوبی منجر به ایجاد جنگ می شود....
فکر نمی کنم هیچ کس در جنگ راجع به خود به عنوان قهرمان فکر کند....
من یک جنگ را به اندازۀ کافی دیدهام که آرزو کنم هرگز جنگ دیگری را نبینم....
وقتی وارد جنگ شوید، هر دو طرف کاملا شکست می خورند....
ما جنگ می کنیم تا شاید بتوانیم در صلح زندگی کنیم....
نباید با یک دشمن بیش از اندازه بجنگی، وگرنه تمام هنر جنگ خود را به او یاد می دهی. ناپلئون بناپارت...
صلح نه تنها بهتر، بلکه بسیار دشوارتر از جنگ است...
همیشه فکر میکردم همهی آدمها مخالف جنگاند ، تا آنکه دریافتم کسانی هم هستند که با آن موافقاند ، به خصوص آنان که خود مجبور نیستند در جنگ شرکت کنند !...
در جنگها ، برنده مفهومی ندارد ؛جنگ یعنی باختنِ محض !لئو_تولستویجنگ_و_صلح...
سیاست مدارها به جنگ نمیروند ؛تعدادشان کم است ، و طول عمرهایِ بلندی دارند !و سربازها ، سربازها داستانهای کوتاهِ غمانگیزند ......
بوسههارابهجانمناندازمرداینجنگتنبهتنهستم!...
دو گروه از مردان ؛هیچگاه به زندگیِ عادی بر نخواهند گشت...آنان که به جنگ رفته اند ،و آنان که عاشق شده اند ......
از جلو چشم تو قایم میشمکه توو هر ثانیه دلتنگ بشیزندگیِ بیمنو لمس کنیبا خودت وارد یک جنگ بشی...
لبان سرختپرچم سفید جنگ های درونی من استبا دوستت دارمیآتش بس را اعلام کنتا حق و حقوق دلم پایمال نشود.....
دو گروه از مردان ؛هیچگاه به زندگیِ عادی بر نخواهند گشت...آنان که به جنگ رفته اند ،و آنان که عاشق شده اند...
رفتی و مرا یکسره با خود سر جنگ استبعد از تو مرا حوصله خویشتنم نیست.....
به دوست داشتنت مشغولمهمانند سربازی که سالهاستدر مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد …...
تنها رسالت من در جهاندوست داشتن توستببخش اگربه جنگ و گرسنگی و ترسفکر کرده ام......
جنگ باشدقحطی باشدقهوه ام تلخ باشدسرد باشدچه اهمیتی داردتو باشیهمه چیز خوب است …...
ارزوهای سوخته/نالهِ مرگ/اسمان سیاه/ابرها نا بارور/خون در راه است /مار به لانهها افتاده /راه گم گشته/پرِ پرستوها خونین است/سکوت بوی تعفن میدهد ....
پاییز/چهار گوشه ی فصل ها/جنگ/سنجاقک ها/سینه خیز...
جنگبرادر ناتنی صلح بود که معتاد شدبه کشیدن ماشه...
شب است…وچهره امبیشتر به جنگ رفته است!تا به مادرم...
جنگ نابرابریست!من با دست خالیشب با هجوم خاطره...!...
جنگآواز چند گلوله استو رقص جای خالی اتپشت خاکریز تنم...