قبول حق عبادات و حلول عید، تبریک خوشا آن کس که گامی با خدایش گشت، نزدیک
خدایا سرنوشتمو انقدر قشنگ بنویس که مادرم از ته دل بخنده
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست
دعای لحظه ی تحویل سال ابنگونه شد ما را: خدا عشق تو را در قلب من افزون کند یارا...
بوی عشق میدهی بوی بهشت چه خوشبختم که خدا سرنوشت مرا با تو نوشت
آرام باش آنجا که دیگر راهی نیست خدا راه می گشاید
نگو که رفتن پایان ماجراست رفیق خدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق !
عشق ... پرواز بلندی ست تا رسیدن به خدا
آفرینش پاسخ کدام دلتنگی خدا بود کدام تنهایی که در جهان ما جا ماند
و خدا در باره ی تمام قلب هایی که شکستی از تو خواهد پرسید...
به خدا خواهم گفت: جاى باران بهار دلمان تشنه ى احساس شده، عشق ببار
هدف خداست اما تو تیرت را به قلب شیطان بزن !
نشستم رو به درگاهت، در این شب های نورانی خداوندا نجاتم دِه، از این دنیای ظلمانی
بخند چون وقتی میخندی حس می کنم خدا بهم میگه: بیا اینم همون دنیایی که میخواستی!
وقتی چترت خداست؛ بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد...
دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن من آمدم به امیدت، تو هم خدایی کن
روزِ مَحشر به خدا خواهم گفت: آن که از من تو گرفتی همه ی جانم بود
نعمت فقط برف و باران نیست گاهی خدا رفیقی نازل می کند، زلال تر از باران
نگو که رفتن پایانِ ماجراست رفیق خدا بزرگ تر از دردهای ماست رفیق...
چقدر حس نشستن کنار تو خوب است خدا برای دل من تو را نگه دارد ...
بقای سلطنت هیچکس نمیبینم مگر خدا که به ذات، ازقدیم سلطان است!
خدا لب حوض نشسته بود مادرم درآیینه دنبالش می گشت
نسخه نوشت خدا؛ پاییز برای عاشقی صبح، ظهر و تمام شب
شاید خدا خواست و این بهار، درخت آرزوهایمان جوانه زد ...