و شب امتداد رویای توست بر مدار دلتنگی های من...
خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانیم در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد...
چقدر امشب ، دلم تنگ است برای آخرین دیدار برای اولین بوسه برای عشقِ بی تکرار...
برگرد در من کسی بهانه ات را میگیرد ...
سیزده را همه با یار،من اما تنها به هوایت گره را روی گره خواهم زد
اونجا که عکساشو روزی صد بار بوسیدی فکرکنم خیلی خوب معنی دلتنگیو فهمیده باشی!
شاهد مرگ غم انگیز بهارم، چه کنم؟ ابر دلتنگم، اگر زار نبارم چه کنم؟
دمِ عید باشد و تو نباشى! آدم دلش مى خواهد فقط گریه کند ...
دلتنگی معنی نداره! درد داره...
جایش چقدر خالیست او را می گویم تنها چیزی که برام گذاشت «دلتنگی ست» .
پدر! روزت رسید و من ندارمت...
برف آمدنت را به تاخیر انداخته بود و اکنون کرونا کی به من میرسی؟
کاش میشد بهش گفت . . . نبودنت اذیتم میکنه وصله یِ تَن
متنفرم از غروب جمعه ای که تو را از من گرفت مادرم
مادرم جمعه یعنی شمارش جمعه های هفته ای که ...باز بی تو گذشت
بالاخره یک روز سهمم را از این جمعه های دلتنگی میگیرم...! روزی که عصرش،در کنار تو بخیر شود... جمعه ها این روز را به من بدهکارند...
مامان نبودنت جمعه هایی است پر از دلتنگی... من هر چه بلد باشم نداشتنت رو نابلدم
خاطرات خاک خورده دردهای نهان شعرهای بی مخاطب سوغات جمعهها.
بی رحم ترین حالتِ یک شهر همین است باران و خیابان و من و جای تو خالی ...
چقدر جایِ تو اینجا کنارِ من تویِ نگاهِ من خالیست... .
آه...... من تو را می خواهم... خسته ام از تلفن چت پیامک... من حضورت را می خواهم!!! لعنت به این دوری...
زمستان است و من شنیده ام روزها کوتاه تر میشوند ولى . . . نمیدانم چرا دارند این روزها هى بلندتر میشوند، بى تو !
دلتنگی رد پایت را در سینه میجوید تنهایی صدا میزند پاسخی نمیدهد خیالت
وقتی حصارِ فاصله ویران نمی شود تنها بخند و خاطره ها را مرور کن