کوتاه شعرسپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه شعرسپید
پرنده؛ ناله هایش را زِ گوشِ ابر پنهان کرد
ولی؛ باران حواسش بود
و غم؛ در شهرِ بی دردان شده سِیلان!
شیما رحمانی
زندگی «جنگ» بود
برای «نامنظم» بودنش
آموزش ندیده بودیم!
«من» و «تو»
هر کدام
اولین و آخرین سرباز این قصه،
خودمان برای خودمان!
آنقدر تنها هستیم که گاه
رو در روی یکدیگر
برای کشتن «ما»
بی رحم می شویم!
▪️سیامک عشقعلی
سایه ات سنگین بود
نگاهم
از پا افتاد ...
مهری چراغی (موژان)
موژان (م.چ)
باردار است چشمان پنجره
تا نیاید سحری
فارغ نمی شود ...
مهری چراغی (موژان)
موژان (م.چ)
هیچ حواست هست
در خم کوچه ها سنگریزه شدیم
تا عشق
به گوش شیشه ها برسد
مرا از شیرازه ی حروف نگیر
می خواهم
جلدی از بوسه های مُجاز باشم
مهری چراغی (موژان)
موژان (م.چ)
«دوستت دارم!»
شیرین ترین لالایی ست
برای ادامه دادن
من هنوز
عاشقانه
بیدار هستم
در خوابِ زندگی،
کنار تو!
▫️سیامک عشقعلی
می خواهم صادق باشم
آغوشت
آنقدر زندگی ست
که احساسِ مرگ می کنم ...
آرمان پرناک