جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست محبوب من چقدر جهان بی وجود بود
پلکی زدیم و وقت خدا حافظی رسید ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دردم این نیست که او عاشق نیست دردم این نیست کہ معشوق من از عشق تهی است دردم این است که با دیدن این سردی ها من چرا دل بستم...
آلزایمر گرفتم یادم میره که فراموشم کردی...
دلم همیشه برای نگاهت تنگ است اگرنگاهت فرصتی داشت به یادم باش...
حال که رفته ای دِگَر، نَیا به خوابِ من، قَسَم به سوزِ عاشقانه ای، در آخرین کلامِ تو . . . !
گریه اگر که سَر دَهَم سِیل بَرَد تمامِ تو بَسته شکستِ بُغضِ من به غیرَت و مَرامِ تو .
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
تویی بهانه آن ابرها که می گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی
رفتی... آواره شد خانه ماندم غریبانه لعنت به بی کسی
موهایم سفید شد در انتظار کسی که قرار بود با عاشقی روسفیدم کند...
بعد از تو هی سیگار،هی سیگار،هی سیگار تهران پر از دود است،وقتش نیست برگردی؟
دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند! امروز عجیب... بی تو میمیرم...
حالا که آمدی حرف ما بسیار... وقت ما اندک... آسمان هم که بارانی ست
جان به جانم بکنند من دلم پیش همانیست که نیست...
بی نظیر بی حواس، حواس تو اصلا کجاست که هرجای دلت یه رد پاست توو دوره ای که دل مثل عروسکهای بچه هاست یادت بیار یه چیزی بین ماست
نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است...
گاهی... بی هوا دلم هوایش را میکند هوای اویی که؛ هیچوقت... هوایم را نداشت!!!
تو، غم انگیزترین دوریِ دورانِ منی...
شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟ بی تو هر شب، منم و صد شب بارانی و درد..
این جا به هر که دل بدهی دور می شود ... یوسف همیشه فکر زلیخای دیگر است .
سردش بود... دلم را برایش سوزاندم گرمش که شد، با خاکسترش نوشت خداحافظ !
قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است.
و همان روز که از غصه مرا ویران کرد خانه اش عقد کنان بود نمیدانستم