100 متن کوتاه جانم ۱۴۰۳ جدید 2024

عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته ست

می پرسند علم بهتر است یا ثروت
می گویم
تو
آخر تو دار و ندار منی...

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

کم هستن کسایی که وقتی اسمت رو میگن لذت میبری

و با تمام وجود

در جوابشون دوست داری بگی :جانم

دوستت دارم هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم

من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام

بین خودمون بمونه
همه چیت یه طرف چشمات یه طرف
دوستت دارم عشق خودم

وقتی با تو هستم
آنچه هستم را واقعا دوست دارم

دوستت دارم
بهایش هر چه هست
روی چشمانم

من از تمام دنیا
یک تو دارم
که می ارزد به
تمام نداشته هایم ️

همه ی دنیای من تویی

بیرون ز تو نیست آنچه می خواسته ام
فهرست تمام آرزوهای منی

تو دلربای منی
نفسی هوای منی

دَر مَن بِدَمی
مَن زِنده شَوَم
یِک جان چه بُوَد
صَد جانِ مَنی...

من آنقدر دوست دارم
که آیندمو غیر تو با هیچکس نمیتونم تصور کنم

ای که تویی همه کسم...
بی‌تو‌میگیره‌نفسم‌
اگه‌تو‌رو‌داشته‌باشم
به‌هر‌چی‌میخوام‌میرسم‌
به‌هر‌چی‌میخوام‌میرسم‌...

من و تو
در کنار هم
به قدری زیباییم
که گاهی دلم میخواهد
مثل دیگران
از دور خودمان را ببینم...

️️️
‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بهشت را میخواهم چه کار وقتے
تو
تمام نشدنے ترین
دنیای منی️

️️️

معنی
با تو بودن
برای من
به سلطنت رسیدن است.
چه قدر در کنار تو مغرورم!

‌‌‌‌

همه دنیای من تویی

قصد جانم کرده ای
جانم فدای قصد تو

مرا تا دل بود دلبر که سهل است
همه دین و دل و جانم تو باشی......
.

جانم
فدای جان تو

حرامم باد اگر بعد از نگاهت
نگاهی لرزه اندازد به جانم

جانم فدای جان تو

صدایت که میزنم
نه اینکه واقعا خواسته باشم صدایت بزنم...!
صدایت میزنم
تا دوباره بشنوم
آن کلمه ی چهار حرفی را،
که جانم را میگیرد
و جان دوباره می بخشد
آن کلمه ی معجزه آسا...
جانم

دیوانه
شدن
کم
است
من
جان
میدهم
برای
یک
جانم
گفتنت

تورا جانم صدا کردم، ولیکن برتر ازجانی

وقتی جوابم می دهی با عشق:جانم
من صاحب عالی ترین حال جهانم

مث یک روح در دو بدن بودیم
تنها یک جای بود که باهم
تفاهم نداشتیم
اون روزی که من
لباس سیاه پوشیدم و تو (کفن) سفید

سپید روشن
تو که می آیی
چه روشن میشود این سویه چشمانم
و لبخندی که در کنج دلم لرزان صدایت میکند
جانم...
خوش آمدی
و من نامت را «سپید روشن»گذاشتم

صدا کردنت بهانست
من دلم جانم گفتنت را میخواهد

وقتی جوابم می دهی با عشق: جانم !
من صاحب عالی ترین حال جهانم

تو جانم را بغل کردی
و درد از جسم ِ من پَر زد
عجب شوری به پا کردی
سراسر شعرِ نابی که!
شیما رحمانی

و بی مِهرترین مِهرِ تقویم؛ جانم را تا همیشه از من سِتاند.(غروبِ غمبارِ دهمین روز از مهرماهِ نامهربانِ یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی)
برایِ تمامِ وجودم(بابا) . شیمارحمانی