خواب دیدم ساکنانِ این شهر دیوانه وار می گریند! آفتابِ عشق را با بی مهری تمام به زیر می کِشند! و هر کدام دلِشان را از امانتِ دیگری گرفته و در جای خودش آرام آرام ، برای همیشه می خوابانند! نگاه ها نه شور و نشاط دارد و نه عشق...