شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یک شب برسدپیش تو آرام بگیرم ......
آغوش تو آرام کند موج دلم را...
نگو شب بخیرفقط نگاهم کنکنارِ تو تمام شبها آرام است...️️️...
دلتنگی مرض عجیبیست!آدم راآرام آرام،ناآرام میکند......
آرامدوستت خواهم داشتطوری که حتی خودت هماز این عشق بویی نبری...
عاشقم بر نامِ جان آرامِ تو...️...
خدایاتورواچهکسیدرآغوشمیگیردکهاینگونهآرامی......
مثل ساحل آرام باشتا دیگران مثل دریابی قرارت باشند....
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشتآنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود...
خدایا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتی عقربه اش به سمت “تو” می ایستد ، آرام می شود …...
کاش فردا خبرم را برسانند به توهم تو آرام شویهم دل سرگشته ی من.....
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت وَرنه من ،داشتم آرام ، تا آرامِ جانی داشتم ......
آرام نمیخواهم،در جان تو آرامم......
مرا آرام میداردهمین هستم بیادت ها ....
آرام در گوشم بخوان آواز خود رابگذار مرد عاشقت خوشبخت باشد...
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل استمن لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است...
آرام شده ام مثل درختی در پاییزوقتی تمام برگ هایش راباد برده باشد...
موهایت را بباف ،بگذار جهان دوباره آرام بگیرد ...!️️️...
عشق یعنیتو و یک عالمه آرام وقرارعشق یعنیکه تویی ماه من و حضرت یار......
گمم نکن...در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم،فقط بگذار بمانم...
آرام جان ...با تمام وجود از اعماق قلب و برای همیشگی هایم میخواهمت...
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی امظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام...
آرام شده ام/ مثل درختی در پاییز/ وقتی تمام برگ هایش را/ باد برده باشد...
آرام آرامآتش به دلم زدیبنشین که خوش آمدیرویای من......
سنگی که شیشه ها را می شکندکنار ماهی ها چقدر آرام است...
آرام باش / هیچ چیزارزش این همه دلهره را ندارد...
تورا آرام..اما بی قرار دوست دارمت......
برانکاردآرام آراممیرفتخش خشِ برگها...
بگذار در آغوش تو،آرام بگیرم...دلچسب ترین،شیوه جان باختن است این...!...
فقط به آسمان تجلی قلب تو خیره می شوم و آرام میگیرم...
سوگند به نامت که تو آرام منی...