متن شیمارحمانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شیمارحمانی
دردِ من؛ دردِ صبوری
لحظه ها؛ یک سالِ نوری
گفته بودی با تواَم اما؛
رفتی و
فرسنگ هااا
دوری.
برایِ پدرم🖤
آن چنان تو بی خبر رفتی که من؛
از هر چه شب بیزارم
و هر ثانیه تَب دارم
و در حسرتِ دیدارِ تو؛ بیدارم
و چون ابرَکی آبستن از دریایِ بغض؛
می بارم و می بارم و می بارم و
آه از شب؛
آن شبِ تاریک و سرد و منجمد...
و از شهری که بی مِهر است
(سَر) در آخر، کوچ کردی تو
(از دفترِ بابا)
به یادِ پدرم🖤
یه پنجشنبه یِ دیگه و دیدنت
بازم من، بازم تو، باززز بوسیدنت💔
برایِ پدرم🖤
بغضِ دَم کرده یِ اَبرَم
ناشَکیب از تَبِ صَبرَم
شده تقدیرِ من این که؛
بشوم همدمِ جَبرَم
تشریحِ چَشمش؛ آیه هایِ بیقراری
کابوسِ شب، رویا شد و امیدواری
سازَت صَلایِ سوز است؛
اِی عشقِ بی نهایت
من هم، اسیرِ غربت
در کوچه کوچه هایت.
به یاد پدرم🖤