پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رنگ انار و عطر شهریورهنگامه ی غوغای پاییز است ......
بی شک انار، بغض پاییز است که گاه و بی گاه می ترکد...
رنگ یاقوت انارست لب سرخ تو لیکآن یکی هوش فزون سازد و این هوش برد...
یلدا ،انعکاس لبخند توست! وقتی که میخندی و انار در دستم ترک برمیدارد!...
برایت ماه من!امشب انارِ جان کنم دانه تو می ارزی به این جان دادنِ پیمانه پیمانه...
از گوشه آن روسری سرختگاهی نگاهم کن،انارها وقتی میترکنددلبرانه ترند......
طراحی لبهای تو هنگام تبسمتصویر ترک خوردن صد باغ انار است...
من انار می چینم تو هر چه دلت می خواهداین باغ میوه هایش تمامی ندارد...
پاییز آمدانارها رسیده اندتوکیمی رسی...؟!...
کنار هم بودن را از دانه های انار بیاموزیم...
و شب «یلدا» کنار سفره ی عشقت انارِ سرخِ صد دانه چه شیرین است...!...
انارهای کالدر انتظار رسیدن دستانت...
بمان!انار برایت شکسته ام که غمم رابه این بهانه برای تو دانه دانه بگویم!...
انار،فصل ندارد هر وقت تو بخندی میشکفد!...
و تو همان اناری باش !که قرار است با پائیز برسد ......
از گل های چادر توفقط یک کدامشان انار شدندکه آن هم نرسیدهافتاد...
انارسرخ دلمبه پیشوازنگاهت،دانه، دانه، ترک برداشتهزاران شد...
دِلخون تَر از اَنار، اَناری تَر از دلماین فصلِ با تو بودن و دور از تو بودن است......
بدونِ فال رازم را فاش می کند،سُرخ ترین انار...
انار سرخ دلمبه پیشوازِ نگاهت ترک برداشتدانه دانه هزاران شد...
بخند... خنده های تو ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است......
میدونی فرق انار با اسفندیا چیهانار هزار دونستاما اسفندییه دونست...
گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است...
دو سه کیلویی بچینم میروم... لیمو، انارلامروت عینهو بقالیِ مش باقر است...
تصمیم گرفت و بی محابا آمد خورشید به دشت عشق زیبا آمد آورده برای او انار و گل و سیب باران ستاره تا به اینجا آمد...
دانهی سرخ اناریم و نگه داشتهانددلِ چون سنگِ تو را در دلِ چون شیشهی ما...
سیب و انار و پسته، شیرین و ترش و شورطعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ستحالا که دوستان همه جمعند دف بیارچشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست...
انار گونه هایت از شرم ترک برداشت وقتی دستانت را به آرامی گرفتم...
مگر می شود زندگی مرا به هم ریخته آفریده باشد خدای دانه های انار؟!!!...
آذر آمد که روی لبهای پاییز انار بگذارد...
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از همپرده هایی ست که در قلب انار افتاده...
آذر آمده کهروی لبهای پاییزانار بگذاردو او را به دستهای یلدا بسپارد...
هندوانه رویاهایتان شیرینانار موفقیت هایتان پر دانهپسته ی خاطراتتان خندانقصه ی زندگیتان خوش وعمرتان چون یلدا بلند بادیلدا مبارک...
به صد یلدا الهی زنده باشیانار و سیب و انگور خورده باشیاگر یلدای دیگر من نباشمتو باشی و تو باشی و تو باشییلدا مبارک...
یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلندبه سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . .یلداتون مبارک...
به تنگ آمد دلشترکید...... انار...
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون...
دستخطی دارم از او بر دل خود یادگارعشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار...
سُرخ شد گونه ی آب/کنار حوض/سایه ی اَنار...