سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فاصله فاصله استچه کوه و دریا باشد میان من و توچه یک دست...چه یک اسم!...
صد بار گفتم عاشقم ، هر بار دیدم فاصله...از دست من تا دست تو صد سالِ نوری میشود...
در حسرت دیدار تو آواره ترینمهرچند که تا منزل تو فاصله ای نیست...
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب،در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،...
از منتا حال خوبیک "تو" فاصله اسٺ ......
در میان من و تو فاصله هاستگاه می اندیشممی توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری...
صُبح یعنی عاشِقییعنی تو باشی پیشِ منفاصِله کم باشد واَندازه ی یک پیرهَن!...
رود می خواست به دریا برسد، راه افتادبینشان تا به ابد فاصله انداخت کویر......
و فاصلهکوه در قابِ پنجره ، جا می کند...!...
قلب من یخ زده از سردی این فاصله هاستتیر ماه است ولی لرزه بر اندام من است...
اشتباه نکن!فاصله همیشه مسافت نیست!ببین دلت کجاست......
بی قراری از منبی وفایی از توچقدر فاصله است بین این کلماتوچه فاصله ها نامردند!...
فاصله مهم نیست...وقتی دو تا قلب بهم وفادار باشن......
کم کناین فاصله راقصه بغل میخواهد......
تو از این فاصله هر شبتوی قلبم پا میذاریگُلای بوسه رو هرشبتوی قلبم جا میذاری...
فاصله آزمودن دلهاست.......
تمام جغرافیای سرزمین منفاصله میان فلات آغوشتو پهنه ی خیالم است...
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیستو گرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است...
تو را هوایبه آغوش من رسیدن نیستو گرنه فاصله ی ماهنوز یک قدم است.......
فاصله و دوری هرگز مهم نیستوقتی دو تا قلببه هم متعهد و وفادارباشن......
از من تا حال خوب فقطیک تو فاصله است...
کرونا به ما آموختاگه فاصله مون رو با آدما حفظ کنیمحالمون بهتر میشه ...!...
من به مرزای لباسمونوقتی بغلم باشی هم میگم فاصله...
گرچه این فاصله ها، خاطره ها را نو کردروز و شب یاد " تو " را در بغلم می گیرم...
فاصله ما،شعرهایبافتهبر تار و پودِزندگی است...
وقتی حصارِ فاصله ویران نمی شودتنها بخند و خاطره ها را مرور کن...
فاصله ی میان من و توفاصله ی اسفند است و فروردین ...همانقدر دور ...همانقدر نزدیک ......
چه خوش خیال استفاصله را می گویمبه خیالش تو را از من دور کردهنمی داند جای تو امن استاینجا در میان دل منولنتاینت مبارک عشقم......
فاصله آزمون دلهاست.یا دلتنگ میشوییا فراموش.......
گاهی میان بودن و خواستن فاصله می افتدبعضی وقتها هست که کسی رابا تمام وجود می خواهیولی نباید کنارش باشی....
فاصله ای بینمان نیسترخ ب رخ در آینه ی خیالمیبی هیچ نقطه ی سیاهی...
چه کرده ایکه از پشت فرسنگ ها و سال ها فاصلهبی آنکه ببینمتبی آنکه لمست کنم از آن تو شدم......
من و تو ساحل و دریای همیم، اما نه!ساحل این قدر که در فاصله با دریا نیست...
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشمباید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را...
از تو تا دستهای منفرسنگ ها فاصله استتو در گذشته ی من تاب میخوریو من در بی تابی محضپشت پنجره ی فردا نشسته ام!...
چه خوش خیال استفاصله را میگویمبه خیالش تو را از من دور کردهنمیداند جای تو امن استاینجا در میان دل من...
در حسرت دیدار تو آواره ترینمهر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست...
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
فاصله ها هرگز دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند...بلکه دلتنگی را بیشترمیکنند!...
چه کرده ایکه از پشتِ فرسنگها و سالها فاصلهبی آنکه ببینمتبی آنکه لمست کنمبی آنکه هرگز بوسیده باشمتاز آنِ تو شدم......
کم کن این فاصله را قصه بغل می خواهد......
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از همپرده هایی ست که در قلب انار افتاده...
فاصله برای عاشق همیشه تلخ است، چه ۸۰۰ کیلومتر و چه ۸ متر! این را از چشمان خیس سربازی فهمیدم که از بالای برجک دیده بانی به معشوقه اش می نگریست!!...
همیشه نه ولی گاهیمیان بودن و خواستن فاصله می افتدبعضی وقت ها هست که کسی رابا تمام وجود میخواهیولی نباید کنارش باشی...
با فاصله ای امنکه آسیب نبینیبنشین و فقط شاهد ویرانی من باش......
این آه سینه سوز من دیوار سرد فاصله است...
فاصله شاید دلتنگی بیارهاما دل آدما رو به هم نزدیکتر میکنه......
این فاصله تقصیر من نبودآخردوستت دارم هایتبوی عبور می داد!...
عاجز فاصله ام ثانیه هم دل تنگی ست...