متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
بی اختیار دلم برای تو تنگ می شود
با یاد تو جهنم ِدنیا قشنگ می شود
وقتی ندارمت چه کنم ای مه نجیب
راه رسیدن به تو پر سنگ می شود
دنیای من به رنگ سیاه و سفید شد
دنیا بدون روی تو بی رنگ می شود
شب هست و...
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای دل چون کودکی بی تو لجاجت می کند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد
هیچ وقت عشقت ب دل فکر فراموشی نکرد
عشق من با تو به میزان تقدس می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت...
ﺳﻤﺖ ﭼﺸﻤﺎن ﺗﻮ ﯾﮏ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ آن ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮی، ﻣﻦ ﺑﻪ تبسم ﻫﺎﯾﺖ
ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ روی ﻟﺒﺖ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﻓﺎﺻﻠﻪ دﻓﺘﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺮا ﭘُﺮ ﮐﺮده ﺳﺖ
ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ورق ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺧﻮب ست وﻟﯽ ﻓﮑﺮ...
ماه رقصید و خورشید غزلخوانی کرد
ابر آغوش تورا محفل بارانی کرد
چرخه چشم تو پیدایش هر تغییر است
باغ را باید از احساس چراغانی کرد
خواست تا ذوق خودش را بنویسد با شعر
جان ناقابل خود را به تو ارزانی کرد
عشق تا مرز جنون قلب زلیخا را برد...
چرخ گردون هرچه کردی ناز شستت
سخت کردی روزگارم با شکستت
گرچه این دیوار دنیا تنگ کردی!
من گلی بر آب دادم جنگ کردی؟
از چه باران می زند بر بام دل ها
داغ گل دیدم شدم تنهای تنها
گر صدایم می زدی نایی شنیدی؟
بیش از اینها درد رسوایی...
شعر گفتم که صدایم به صدایت برسد
پنبه ای در سر آن گوش خرابت برسد
شعر گفتم که حقایق کَمَ کی رو بکنم
بیدل و خسته و شیدا به جمالت برسد
جرم من، فکر تو بود و دل من سوی شما
شعر گفتم که کویرم به سرابت برسد
ارس آرامی
دیشب نفسم بوی تو بود و تو نبودی
دل مست سر کوی تو بود و تو نبودی
از حنجرهٔ عشق صدای تو شنیدم
گوشم به هیاهوی تو بود و تو نبودی
بر شاخهٔ گل بوتهٔ تن تا نفسی داشت
دل قمری یاهوی تو بود و تو نبودی
بر گونهٔ من...
مثلا منتظر عید و بهارم الکی
مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی
به خودم می رسم و فکر غزل های نوام
مثلا خوب شده زخم سه تارم الکی
به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری!
مثلا سرخیِ گل های انارم الکی
منو تشویش محال است محال است محال
مثلا غرق...
به زندان می برد زنجیر گیسویت اسیران را
و چشمانت به هم زد خشکی قانون زندان را
چه زیبا می تکانی دامنت را باز با عشوه
به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را
زمستان بعد تو پیراهنی از برف می پوشد
و لبهایت تداعی می کند چایی گیلان را
دل...
گم شدن در کوچه های بی کسی حقم نبود
وای این دلشوره ها، دلواپسی حقم نبود
گفته بودم دوستت دارم نکردی باورم
بارها تفتیش کردن، وارسی حقم نبود
دامنی از گل برایت هدیه آوردم، ولی
این چنین پَرپَر شدن چون اطلسی حقم نبود
من که تنها هم نشینم اشک و...
تشنهٔ دیدار رویت آب می خواهد چکار
آنکه بیتاب تو شد پس تاب می خواهد چکار
عاشق بیچاره حسرت می کشد آغوش را
عکس زیبای تو را در قاب می خواهد چکار
لحظه های با تو بودن بهترین دارایی ست
پس طلای پر عیار و ناب می خواهد چکار
شعر...
عجب غم انگیز است این بم بست بلاک...
ارس آرامی
زن ها بلدن، شعر دوانی بکنند!
با شعر و غزل، مرا روانی بکنند
با ناخن هشتاد و دو سانتی، اما
یک درصد اگر خانه تکانی بکنند!
ارس آرامی
محبوبهٔ من چرب زبانی بلدست
راهی که مرا کند روانی بلد است
در خانه تکانی اش، ندارد هنری
اما، هنرِ جیب تکانی بلد است...!!
ارس آرامی
حکم لب های شما در دین ما اینگونه است
دیدنش مستحب، بوسیدنش از واجبات
رفتی و باقی ست رنگ قرمز روی لبم
از لب سرخت به رسم باقیات الصالحات
ارس آرامی
ایستاده ام بر بام اسفند منتظر (حَوِّلْ حَالَنَا)
قسم به سال جدید
ای روی تو (أَحسَنِ الْحَال)
ای آمدنت مُحَوِّل کنندهٔ تمام احوَال ها
ارس آرامی