دستانت که در دستانم است ، بهار نمیتواند تمام شود . . . . من تو را دارم . . . . تو ، برای خوشبخت ترین بودن کفایت میکنی . . . . حتی همین دقایق کوتاه که میتوانم گرمای دستانت را حس کنم ، برای فتح تمام کابوس...
صبح سیزده بدره،پاشو سبزه رو بیار مهمون طبیعتی،بهترین روز بهار یک بغل آرزو کن،سبزه رو گره بزن تا که در زندگی تون،نباشه نحسی تو کار سیزده بدر مبارک و با دل خوش
گره زدم به یاد تو سبزه ای از جنس امید بازم رسید سیزده بدر ُ خورشید عشق میده نوید ُ خورشید عشق میده نوید سبزه رو وردار و ببر بزن به دشت و دریا باشه که دربدر بشه تموم غم و دردا تموم غم و دردا غصه ھات و باد...
سیزده بدر رسید دگر مرغ سحر داد این خبر جانب گلزار ودمن بار کنید بار سفر نسیم باد فرودین وزد به جانب زمین خیمه زدند شکوفه ها چنان که لشکری زچین بادام وبه شکوفه زد چتری به سر بنفشه زد شب بو وزنبق بنفش تور سفید فرشته زد به کهسار...
عید آمد و تمام شد سیزده بدر شروع شد گره زدم سبزه را بھار به دیدن او رفت و گرفت سبزه را سبزه به دست بھار با شوق دیدار آب در آب رود رھا شد سیزده تون بدر شد سیزده بدرتون مبارک
دل ها همه از بهار شد سرد ای عید شد سبزه ی آرزویمان زرد ای عید امسال گرفته است حال دلمان لطفا برو سال بعد برگرد ای عید
اینجا هنوز زمستان است،بهار با تو پس از قرنطینه می آید
همه برگ و بهار در سر انگشتانِ توست هوای گسترده در نقره ی انگشتانت می سوزد و زلالیِ چشمه ساران از باران و خورشیدِ تو سیراب می شود ...!
شاهد مرگ غم انگیز بهارم، چه کنم؟ ابر دلتنگم، اگر زار نبارم چه کنم؟
اردیبهشت زنی است با دامن کوتاه و گل دار که می رقصد و می رقصد و بهار، نرگس و نسرین شادباش بر سر راه آمدنش می ریزد
با اردیبهشت بیا تا به همه ثابت کنی از میانه بهار، عید می شود …
حوالی اردیبهشت بوی بهشت می آید! عطر شکوفه ها و خاک باران خورده هوش از سر رهگذران شهر پرانده فصل بهار، شوخی بردار نیست همه را عاشق می کند …
هم وطنان، بگذارید در این ساعات رنج روحی جشن بزرگ بهار را از حبس به شما شادباش بگویم! همه چیز آرام و قرار می گیرد، همه چیز می گذرد، غم ها و نگرانی ها رفع می شوند، راه ها دوباره هم وار می شوند و باغ، هم چون گذشته، شکوفا...
امروز که باران بهار جشن نوروز به شبنم می داد لاله ، همبازی ِ یک صاعقه بود روی پرچین درختان بلوط جشن یک زندگی ِ پُر گل بود پسرِ یاسمن و دخترِ ناز محو تشویق بلوط ته ِ باغ رقص کنان بوسه به هم می دادند دخترانِ دم ِ بخت...
بر آن فانوس که ش دستی نیفروخت بر آن دوکی که بر رَف بی صدا ماند بر آن آیینه ی زنگار بسته بر آن گهواره که ش دستی نجنباند بر آن حلقه که کس بر در نکوبید بر آن در که ش کسی نگشود دیگر بر آن پله که بر...
نمی شود/بهار را در خانه نگاه داشت/زوزه ی گرگ ها
قمری های بی خیال هم فهمیده اند فروردین است ، اما آشیانه ها را باد خواهد برد. خیالی نیست! بنفشه های کوهی هم فهمیده اند فروردین است، اما آفتاب تنبل ِ دامنه را باد خواهد برد. خیالی نیست!... همه اینها درست اما بهار ِ سفر کرده ی ما کی بر...
هر کسی عید و بهارش، فرق دارد با همه خنده های تو بهار و، دیدنت عید من است…
بهارِ عزیز ! زودتربیا ... مامدتهاست که درزمستان گیر کرده ایم ولبهایمان ازقحطیِ لبخند ترک برداشته !
اسفند دارد می رود برای بدرقه اش آب و قرآن می برم اسفند جان خوش آمدی؛ بهار با یک عالمه آرزوی خوب در راه است ، با یک عالمه اردیبهشت بایک عالمه بهار نارنج و بیدمشک آرزو می کنم آنقدر آرزوهای خوب برایمان از آسمان فروردین ببارد که یادمان برود...
باد بهار می دمد و من ز یار دور با غم نشسته دایم و از غمگسار دور
.صدای قدم هایِ دخترک زیبارو عروس فصل ها نزدیک و نزدیکتر می شود بهار جان امسال ملایم تر باش که خشم برازنده ی شکوفه هایِ گیلاس و سیب نیست برایمان فقط از خوشبختی بگو!
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است و من با حرف های تو ... سال نو مبارک با آرزوی بهترین ها
ما این بهار،جور دیگری سبز می شویم... ومی دانیم که روزهای خوب خواهند رسید. می دانیم که "آفتاب" انتظار ما را می کشد. روزهای خوب که رسیدند با هم جشن آغوش ولبخند می گیریم... نوروز مبارک