بیو شاعرانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو شاعرانه
دل در قفس و تن پَرِ پرواز ندارد
این حافظه بی تو که دگر راز ندارد
در جنگ میان من و چشمان سیاهت
این لشگر بی خاطره سرباز ندارد
.....................
حسن سهرابی
دلگیر
هر چه کردم تا که دل ،
دل ،گیرَد از ،
چشمانِ دلگیرت،نشُد.
..................
حسن سهرابی
و شما هیچگاه نخواهید فهمید ؛
چه کسی ، کجا ،
در نیمه شب ، از کدام شب ها ،
با بغض و دلتنگی برای شما از خواب پریده است ....!
درست در همین سطر
در همین نقطه
ریشه های این شعر
تاویل می کند
ارتعاش پرواز را
مریم گمار
ای صدای سبز!
چطور دست بردارم از تو؟
که آفتاب ، گنجشک می چیند از شانه هات
و زمین می رقصد در انعکاس چشمانت
مریم گمار ۱۴۰۲/۸/۱۲
ای درنای آبی !
بگو کدام ترانه ات گیسوانم را شانه زد
که صدایم به استعاره رسید
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
جاده
چمدانش رابست
اما نرفت
دست دلت را خوانده بود
رضا حدادیان
مجال نوشتن نیست
تکه های الفبا گم
باید باز کنم پنجره را
با رفتار باد فریاد بزنم
مریم گمار
ذهنی مورب
کشانده مرا
به سطرهای میانی
به آخرین نقطه چین
که با دهان بسته حرف می زند
مریم گمار
شاخه
تا سر بر شانه ی باد گذاشت
شکست.
رضاحدادیان
خواستم چیزی بگویم که وجودم خشت،خشت
پُرشد از دیوار و درهای جهانم پاک شد
رضا حدادیان
۱۴۰۲/۳/۲۲